تربیت نوعی هدایت یا همان برآورده نمودن نیازهای نامشخص انسان است، نوعی یاری رسانی به رشد و تعالی کودک. حال سوال این است چرا باید فرزند خود را تربیت کنیم؟ بدونشک خانواده، به عنوان نهادی مقدس و بیبديل، نخستين، مهمترین و اصلیترین پرورشگاه و آموزشگاه فرد محسوب میشود و يكی از نهادهای آموزشی و پرورشی عمدهی جامعه است. هرگونه کاستی یا کوتاهی در این امر، موجب بروز اختلالات و نابهنجاریهای جبران ناپذیری در پرورش نسل نوین هر جامعه میشود. از اینرو، برای اصلاح جامعه و پیشگیری از انحرافات اجتماعی، لازم است فرایند تربیت کودک را جدی بشماریم زیرا آغاز این امر در خانواده است.
تولد تا یک سالگی
• شاید برای شما عجیب بهنظر برسد، اما این دوران مرحلهی شکلگیری اعتماد در افراد است.
به طور کلی در ۱۲ ماه اول زندگی، موضوع «اعتماد یا عدم اعتماد» در فرد را رقم میزند.
• یکی از باورهای اشتباه که رایج است و گاهی به پدر و مادرهای جوان پیشنهاد میشود، این است که کودکتان را در آغوش نگیرید زیرا «بغلی» میشود و به تربیت کودک آسیب میرساند.
این در حالی است که در سال اول زندگی، کودک هر چه بیشتر توسط پدر و مادرش در آغوش گرفته شود، اعتماد به نفس او بیشتر تقویت میشود. کودک در محیط جدید زندگیاش، هر اندازه احساس کند به اطرافیانش نزدیک است و حمایت و تایید آنها را دارد، آرامش و اعتماد بیشتری به دست میآورد. و بهتر است بدانید که اعتماد یا عدم اعتماد در انسان، در همان 12 ماه نخست زندگیاش شکل میگیرد و این اطرافیان کودک هستند که نقش اصلی را در شکل گیری اعتماد او ایفا میکنند.
یک تا دو سالگی
• کودک در این سن دوست دارد با لمس اشیا، کاشف دنیای اطراف خودش باشد، والدین ممکن است کنجکاوی کودک را خرابکاری تلقی کنند، درحالیکه کودک سعی دارد مستقل شود. در نهایت، اولین اختلافنظرها بین کودک و والدین شکل میگیرد. مخالفت سرسختانه و بیمورد والدین میتواند منجر به لجبازی و تخریب تربیت کودک شود. در چنین موارد بین کودک و اشیاء خطرناک فاصله بیندازید، به جای پرخاشگری حواس کودک را پرت کنید.
نکتهی حائز اهمیت این است که به هیچ عنوان نباید کودکی را در هر سنی کتک بزنید. مخصوصاً اینکه نوزادان و بچههای نوپا قادر نیستند رابطهی بین رفتار و تنبیه بدنی را درک کنند بلکه فقط درد آن را احساس خواهند کرد.
و فراموش نکنید که بچهها با دیدن بزرگترها، مخصوصاً والدینشان، مسائل را یاد میگیرند. دقت کنید که رفتارهایتان الگوی مناسبی برای فرزندانتان باشد.
کودک نسبت به حرفها و اموری که باعث یک رفتار ناگهانی یا تنش شود، لجبازی نشان داده و آن را بیشتر تکرار میکند. بچههای دو ساله نمیتوانند تصور کنند که با گفتن یک کلمه ممکن است شما را ناراحت کنند، آنها تنها در مورد واکنش سریع شما فکر میکنند، چیزی که درست برخلاف تصور شماست. بهترین عملکرد در برابر چنین رفتاری این است که آن را نادیده بگیرید، به گونهای وانمود کنید که انگار چیزی نشنیدهاید.
• کودک را بهطور غیر منتظره شگفتزده کنید، آنها از هر نوع واکنش ناگهانی خوششان میآید و باز هم این چگونگی یادگیری آنهاست. بنابراین، شما در حال ایجاد پایهای برای حس شوخ طبعی هستید.
• کلمات را برای کودک با بیان دیگر بازگو کنید مثلا کلمهی «نکن» را فراموش کنید، اغلب به آنها بگویید که چه کاری را باید انجام دهند نه آنکه چه کاری را نباید.
به جای «ندو» بگویید «سعی کن آرام قدم برداری.» استفاده از زبان مثبت به هدایت رفتار آنها کمک میکند، به آنها الگویی برای تبعیت ارائه داده و کمک میکند کاری برای انجام دادن داشته باشند، تا اینکه مجبور باشند یک رفتار را متوقف کنند یا از یک تکانه بازداری کنند.
• به کودکان خود تکلیف بدهید. مسئولیت دادن به کودک، حس تسلط کودک را تقویت میکند.
حس مسئولیت و کمک کردن کودکان را در نطفه خفه نکنید، دادن تکلیف به کودک باعث میشود در بزرگسالی بیشتر برای کار کردن داوطلب شوند.
• به کودک آموزش دهیم هیجان و احساسات را بشناسد، چگونه ابراز کردن آنها را برایشان توضیح دهیم بهقطع کمک به آنها در شناخت هیجانهایشان باعث ارتقای همدلی و رفتارهای اجتماع پسند میشوند.
• برنامههای کودک خود را منظم کنید. در یک مطالعه، محققان نشان دادهاند که داشتن یک روتین منظم و مداوم برای به خواب رفتن کودکان، کیفیت خواب آنها را بالا میبرد. کودکانی که ساعت خواب منظمتری داشتند زودتر به خواب میرفتند، سریعتر میخوابیدند، کمتر در طول شب بیدار میشدند و خواب طولانیتری داشتند.
▪️دو تا سه سالگی
• در این سن، کودک نسبت به چند ماه قبل تحرک و بی پروایی بیشتری دارد و تسلطش روی راه رفتن افزایش یافته. شما میتوانید با دادن فرصت بازی در فضای باز مثل پارک و یا زمین بازی صاف و بیخطر، به کودکتان کمک کنید تا مهارتهایش به شکل کامل پرورش یابد.
• در این سن، مهارت سخن گفتن و تفکر در کودک به سرعت پیشرفت میکند. گفتگو با کودک بسیار مهم است زیرا به او کمک میکند چیزهایی مثل ساختار جمله، ضمیر و زمانها را یاد بگیرد.
• واجب است کودک فرصت بازی با سایر بچهها را داشته باشد تا بتواند مهارتهای اجتماعی را در خود تقویت کند. کسب این مهارتها تنها برای زنده ماندن کودک نیست، بلکه این مهارتها موجب پیشرفت کودک در محیط آموزشی رسمی میشود و نقش شما در این زمینه بسیار مهم و حیاتی است.
▪️ سه تا پنج سالگی
• هرچه کودکان بزرگتر میشوند، رابطهی بین اعمال و عواقب آن را درک میکند ناسازگاری کودکان در این سن بیشتر میشود و حتی احساسات متناقضی را تجربه میکنند. سعی کنید تا آنجایی که ممکن است، به او استقلال دهید. با او بیشتر مشورت کنید، اما وقتی قصد دارید یک قانون جدید را تعریف کنید، با لجبازی کودک کوتاه نیایید. کودک باهوش، متوجه تضادهای رفتاری شما میشود، پس در تصمیمات خود جدی باشید.
• والدین در این سن چالشهای بیشتری در تغذیهی کودکان خواهند داشت. کودکان علاقهی کمتری به تجربهی طعمهای جدید دارند، بنابراین برخی از آنها کم اشتها میشوند. به آنها فرصت دهید و تلاش نکنید به زور به آنها غذا بدهید. بسیاری از اختلالات پرخوری، ریشه در کودکی دارد.
• در اکثر امور ثبات داشته باشید. چه در مورد انضباط باشد یا عادات خواب، چه در مورد وعدههای غذایی.
• علاوه بر کارهای منفی، خصوصیات و ویژگیهای کودک خود را هم در نظر بگیرید، زمانی که کودک، کار درست را انجام میدهد به او توجه کنید و بهترین پاداش را به آن کار خوب بدهید، همچون بوسیدن و بغل کردن کودک.
• برای رفتارهایی که پرخاشگرانه نیستند، مثل بهانهگیری و غر زدن، بهتر است که اصلا پاسخی ندهید. اگر ثبات داشته باشید، کودک به این نتیجه خواهد رسید که این رفتار آنها دیگر جواب نخواهد داد.
• بسیاری از والدین تصور میکنند باید برنامههای غنی بسیاری برای کودکان داشته باشند تا به نتیجه برسند. اما واقعا اینگونه نیست، مهمترین برنامهی غنیسازی در این سن، بازیهای آزاد و بدون برنامه است. به یاد داشته باشید که کودکان بازی را با این تعریف می شناسند: «هرکاری که دوست داریم را انجام میدهیم.»
• به دروغ گفتنهای کودک واکنش شدید نشان ندهید. بدانید که یک یا دو بار دروغ گفتن جزئی از رشد کودک شماست و بیش از حد به دروغ کودک فکر نکنید.به صورت کلی، فرزندپروری موثر، زمانبر است و صبر و عشق میطلبد.
شش تا هشت سالگی
• کودک در این سنین تمایل بیشتری به فرمانبرداری از والد دارد. او تلاش میکند تایید و تحسین بیشتری از اطرافیان دریافت کند. کنترل بیشتری بر احساسات خود دارد و بهخوبی میتواند از قوانین تربیتی والد پیروی کند.
رفتارهای اجتماعی در او مشاهده میشود. تلاش میکند با همسالانش بازی و تعامل داشته باشد. مسئولیتهای کوچکی به او بسپارید تا اعتماد به نفس پیدا کند. زمانیکه از پس کاری برنمیآید بهجای سرزنش، با او همکاری کنید.
• اگر کودک شما در این سن وابستگی شدیدی به شما دارد و در جمع خجالت میکشد، به او کمک کنید تا مستقل شود. معمولا ریشهی این نوع وابستگی در سنین پایینتر است. مراحلی مثل جدا کردن اتاقخواب، از پوشک گرفتن کودک و استقلال در غذا خوردن بههمین دلیل اهمیت پیدا میکنند. کم کردن وابستگی بخش مهمی در تربیت کودک است.
• لازم است روی فرزندتان کنترل داشته باشید تا گرفتار کلیشهها و ناهنجاریها به ویژه در مورد مسائل جنسیتی نشود. در این سن فرزند شما مستقلتر است و اکنون بهترین زمان برای دادن مسئولیتهای بیشتر به او است تا این استقلال را در راهی مثبت سوق دهد.
• اجازه دهید به افرادی که چندان خوشبخت نیستند کمک کند، این کار به او امکان میدهد حس شهروندی را بیاموزد، احساس کنجکاوی درباره جهان و جایگاهش در آن را پرورش دهد.
• در نظر داشته باشید که تنبیهات بزرگ، مرتبهی شما به عنوان پدر یا مادر را از بین میبرد و این روش خوبی برای تربیت کودک نیست . اگر دختر یا پسرتان را برای یک ماه تنبیه کنید، او دیگر انگیزهای برای تغییر رفتارش نخواهد داشت زیرا دیگر همه چیز از او گرفته شده است.
نه تا یازده سالگی
• وقتی بچهها بزرگ میشوند، استقلال و مسئولیت بیشتری میخواهند، آموزش کنار آمدن با عواقب رفتارشان روشی موثر و مناسب برای تربیت کودک است. در این سن مهارتهای فیزیکی او به خوبی رشد یافته و ممکن است او به فعالیتهایی که نیازمند هماهنگی، تعادل، استقامت و سرعت است علاقهمند باشد.
• از لحاظ هیجانی، فرد ممکن است آماده زورآزمایی با خشم ناگهانی باشد و این تنها موقعیتی است که شاید باعث گریه کردن او شود. این اتفاق ممکن است به علت تلفیق دلایل مخالفتی باشد، مثل تغییرات هورمونی و تلاش او برای فهمیدن این مسئله که او کیست و میخواهد چه کسی باشد. رابطهی او با شما ممکن است به این علت که او میخواهد مستقلتر رشد کند، دچار تغییر شود. بنابراین لازم است هر دوی شما خود را با شرایط تطبیق دهید.
• دایرهی اجتماعی کودک در این سن تغییر کردهاست، به این معنا که محبوب بودن در جمع برای او اهمیت دارد و یا ممکن است تنها یک دوست صمیمی داشته باشد.
• تشویق به داشتن روابط باز، صحبت در مورد مشکلات، صداقت و فرصت دادن به شرکت در تصمیم گیریها به او اعتماد به نفس و دانش کافی جهت رو به رو شدن با چالشها را میدهد و به این شکل نسبت به شما اعتماد بیشتری پیدا میکند. باید او را به انجام برخی کارها وا دارید و مدیریت مالی صحیح را به او آموزش دهید تا باعث رشد و ایجاد احساس مسئولیت پذیری در فرزندتان شوید.
• مسائل ایمنی مربوط به این سن تغییر کرده است و مهم است به او آموزش دهید که خطر را بشناسد و برای محافظت از خودش چه در دنیای مجازی و چه دنیای واقعی چه کاری انجام بدهد.
دوازده تا چهارده سالگی
• نوجوانها تغییرات هورمونی را تجربه میکنند که میتواند باعث نوسانات خلقی در آنها شود. استرسهای مدرسه و مشکلات همسالان نیز باعث میشود که خلق آنها هر لحظه تغییر کند.
در حالی که نوسانات خلقی معمولا طبیعی است، مهم است که نسبت به سلامت روان فرزندتان توجه داشته باشید. ممکن است افسردگی، اضطراب و دیگر مشکلات روحی در این زمان بروز کند.
• نوجوان نیاز دارد که زمان و مکان شخصی داشته باشد. اگر تا به حال این کار را انجام ندادهاید اکنون زمان آن رسیده است که این امکانات را برایش فراهم کنید.
• بسیاری از والدین نگران این مسئله هستند که ممکن است سرعت رشد اجتماعی و عاطفی فرزندشان زیاد و یا کم باشد، یا اینکه والدین شروع به پیگیری نشانههای هشدار دهنده در رابطه با سوء مصرف مواد مخدر یا مشکلات عاطفی کنند که غالبا نوجوانان در این زمان با مشکلات اجتماعی و عاطفی مواجه میشوند. اگر این اتفاق در رابطه با نوجوانتان درست است سریعا برای کمک به او اقدام کنید.
• اعتماد به نفس آنها آسیب پذیر شده و یا حتی پایین میآید
آنها غالبا فکر میکنند که والدینشان احساسات آنها را درک نمیکنند، سعی کنید در چنین مواردی عزت نفس فرزندان خود را ارتقا داده و با منطق و استدلال به یاری فرزند خود بشتابید.
پانزده تا هفده سالگی
• در این سن از نظر جسمی فرزند شما بالغ شده، هرچند پسرها بعد از دخترها به سن بلوغ میرسند ولی مشکلات مربوط به بلوغ برای هر دو جنس بسیار زیاد است.
از نظر احساسی، فرزند شما مستقلتر است. این استقلال ممکن است منجر به تعارض، مخصوصا درون خانواده شود و سختی این کار در این است که مرز باریکی بین کاری که شما به عنوان حمایت از او انجام میدهید و برداشت او از این حمایت که فکر میکند درحال کنترل او هستید، وجود دارد.
• تکامل احساسات آنها منجر به نگرانیهای بیشتری درباره مزایای بزرگسالی میشود مثل اینکه آنها چطور میتوانند از خودشان محافظت کنند، قرار است کجا زندگی کنند یا میخواهند با زندگیشان چه کنند. آنها فهم قویتری از هویت دارند که ممکن است روی تجربیاتش بیشتر منعکس شود، شاید توسط درد دل کردن در دفتر خاطرات.
• از نظر شناختی، فرزند شما برای درک جهان اطرافش گامهای بزرگتری برمیدارد. در صورتی که قبلا تلاش او برای شناختن با ترس و نگرانی همراه بود. آنها ایدههای بهتری درباره اهدافشان دارند و برای رسیدن به آنها بلند پروازند. مهارتهای برنامه ریزی بهبود یافته، آیندهنگری و درک عمیقتر از نتایج، بالقوه همگی برای یک زندگی مستقل، مخصوصا زمانی که روی آینده متمرکز میشوند، حیاتی است. ممکن است کمی خود محور باشد و علیرغم داشتن ویژگی عقل و اخلاق، معتقد باشند نقطه نظرات خودشان صحیح است با اینکه میدانند دیگران نظر خاص خودشان را دارند. اکنون زمانی است که رفتار خطر پذیری در او به چشم میخورد، مخصوصا در مورد نوشیدنیها، مصرف مواد مخدر و فعالیتهای جسمی و جنسی.
• در کنار فرزند خود باشید، تا نه تنها دربارهی نگرانیها بلکه دربارهی اهداف و آرزوهایشان با شما صحبت کنند و بیشتر از اینکه قاضی باشید، از او حمایت کنید، به او اجازه دهید بفهمد در کنارش هستید.
و در آخر نحوهی برخورد و تعامل شما با کودک و دیگران، نقش مهمی در تربیت کودک ایفا میکند؛ در واقع تقلید کودکان از والدین خود، نوعی یادگیری در آنهاست که در فرآیند رشدی آنها تاثیر گذار است. سختگیری بیش از اندازه بر روی تربیت کودک باعث میشود اصول اخلاقی صرفا به دلیل ترس از حضور شما رعایت شود. قاعدتا در نبود شما کودک به قوانین عمل نخواهد کرد. از طرفی سهلگیری افراطی نیز باعث میشود کودک هیچگاه قانون پذیر نشود. پس حد اعتدال را رعایت کنید و بسیار نیک که خلق کنندهی بهترین فرزندان باشیم.
شما میتوانید با دریافت مشاوره خانواده درمانی و راهنماییهای مفید از مشاور خود، روابط خانوادگی بهتری برای خود بسازید.