بدون شک اگر جادویی در دنیا وجود داشته باشد، آن جادو، جادوی اعتماد به نفس است. در تمام ما اعتماد به نفس دیده میشود اما در همهی ما به یک اندازه وجود ندارد. چه چیزی باعث این موضوع شده که عدهای نسبت به دیگران اعتماد به نفس کمتری داشته و در طول زندگی آسیبهای فراوانی را تحمل کند؟ در یک کلام، دلایل کمبود اعتماد به نفس چیست؟
اشکال از کجاست؟
مانند بسیاری دیگر از مشکلات روانی، دلیل این اتفاقات را باید در کودکی فرد جستجو کنیم. شاید این حرف در آغاز تکراری و مسخره باشد، اما حقیقت این است که بخش عظیمی از شخصیت ما در همان کودکی شکل گرفته و رفتار اطرافیان ما و ارتباط ما با دیگران، رفته رفته بر روی خود ما تاثیر میگذارد.
تحقیر
تحقیر شدن یکی از بدترین حسهای دنیاست. تحقیر شدن باعث میشود فرد از خود متنفر شده و دیگر هرگز کاری را انجام ندهد که بخواهد بابت آن بازخورد منفی بگیرد، حتی اگر با تکرار کردن آن کار، بتوانند نتیجهی بسیار بهتری را کسب کنند. اکثر افراد موفق و دارای اعتماد به نفس، حتی بخاطر شکستهایشان هم تشویق شدهاند و والدین آنها، اشتباهات آنها را تبدیل به یک بازی کردهاند.
البته همهی ما به خوبی میدانیم که تحقیرها تنها توسط والدین صورت نمیپذیرد و حتی در محیط آموزشی هم دیده میشود. فرض کنید که کودک تنها بخاطر یک پاسخ اشتباه به شدت توسط دیگران مسخره شود. همین موضوع باعث شده که او دیگر نخواهد به هیچ سوالی جواب بدهد و هنگام مواجه شدن با امتحان، نتواند اعتماد به نفس کافی برای شرکت در آن را داشته باشد و به شدت در درسهایش ضعیف عمل کند.
بی توجهی
کودکان توجه میخواهند. تکتک رفتارهای آنها برای جلب توجه است، مخصوصا توجه پدر و مادرشان. اما اگر زمانی که یک نقاشی میکشند و هیچکس به ان نقاشی توجهی نشان نمیدهد یا هیچکدام از اطرافیانش برای بازی با آنها زمانی نمیگذارند، کمکم از خودشان ناامید شده و حضورشان را بسیار بی ارزش میدانند. فرد معتقد است که هیچ چیز جالبی برای ارائه ندارد و هیچکس هم علاقهای ندارد تا با او وقت بگذراند.
قلدرها
قلدرها، آفتهایی هستند که ما در تمام مراحل زندگیمان با آنها روبرو خواهیم شد. هیچکس از قلدرها خوشش نمیآید زیرا آنها تنها به سراغ افرادی میروند که به شدت از آنها کوچکتر و ضعیفتر باشند. همین موضوع باعث شده که کودک نتواند به تنهایی از پس آنها بربیاید و به سمت پدر و مادرش پناه ببرد. اما اگر پدر و مادر از خودشان هیچ حمایتی نشان ندهند، کودک این طرد شدن را عمیقا درک کرده و به ذهن میسپارد. جدا از قضیهی حمایت، قلدرها به شدت از بی آبرو کردن افراد ضعیف لذت میبرند و حتی ضعف او را مدام به او گوشزد میکنند. در این شرایط اگر کسی به داد کودک نرسد، واسعا نمیتوانیم انتظار یک نتیجهی خوب را داشته باشیم.
نگرانی بیش از حد
حتما در بسیاری از فیلمهای کمدی دیدهاید که پدر یا مادر، هنگام کوچکترین عطسهی فرزند خود، آشوب بسیاری به پا کرده و تدابیر امنیتی فراوانی میاندیشند. با آنکه آنها این رفتار را از روی مهر و علاقه از خود نشان میدهند اما در واقع این پیام را درون ذهن بچه حک میکند که حوادث دنیای بیرون بسیار سخت و خشن است و او هرگز نمیتواند با آنها دست و پنجه نرم کند. کودک یک مشکل کوچک را بسیار بزرگ میپندارد و دائما خود را محتاج به دیگران میداند و در مواجهه با هرچیزی ترجیح میدهد پشت شخص دیگری پنهان شود تا آنکه شخصا با آن مشکل روبرو شود.
رسانه
رسانه مانند یک چاقوی دولبه عمل میکند، به همان میزان که میتواند در خلق آموزش و سرگرمی مفید واقع شود، باعث میشود که با شیوع مفاهیم بی ارزش و خطا، شخص تصور کند بسیار از استانداردهای دنیا دور است. تبلیغهایی که مدلهای آن با سختگیری بسیار از میان صدها و یا حتی هزاران نفر انتخاب شدهاند و با گریم و فریبهای پشت دوربین، چیزی را به عنوان برتری نشان میدهند که اصلا وجود ندارد. دلیلی ندارد که شما احساس بی ارزشی داشته باشید زیرا که رنگ چشمهایتان بنفش نیست! مگر اصلا این موضوع اهمیتی هم دارد؟
شوک
برخی از اتفاقات به مرور رخ میدهند و برخی ناگهانی، تمام چیزهایی که تاکنون درمورد آنها صحبت کردهایم، به مرور تاثیرات خود را در فرد میگذارند. اما بسیار امکان دارد که یک اتفاق ناگهانی، تمام زندگی فرد را به هم ریخته و او دیگر نتواند روی پای خود بایستد. مثلا اخراج از مدرسه یا اخراج از محل کار؟ شاید هم عذاب وجدان از جدایی پدر و مادر؟
تمام مواردی که ذکر شد قرار نیست واقعا جزو دلایل کمبود اعتماد به نفس باشند. تمامی افراد با یک دیگر متفاوتند و حتی عدهای میتوانند راهی برای بهتر شدن اوضاع پیدا کنند. شاید اگر تمامی این موارد در زندگی یک شخص رخ دهد، حضور یک حامی خوب میتواند فوق العاده دلگرم کننده باشد و فرد را محکم سر جای خود نگه دارد.