علل و عوامل افسردگي فقط به یک علت خاص محدود نمیشود. گاهی این بیماری در پی ناملایمات زندگی، بیماریهای جسمی یا سایر عوامل محرک بروز میکند و گاهی نیز به طور ناگهانی بدون اینکه با هیچیک از این موارد مرتبط باشد، ظاهر میشود.
علل و عوامل افسردگي چيست؟
افسردگي چيست؟
افسردگی یک اختلال خلقی است که باعث احساس غم و اندوه مداوم و از دست دادن علاقه می شود. این اختلال که به آن اختلال افسردگی اساسی یا افسردگی بالینی نیز گفته می شود، بر احساس، تفکر و رفتار شما تأثیر می گذارد و می تواند منجر به انواع مشکلات عاطفی و جسمی شود.
عوامل افسردگي چيست؟
آیا تا به حال به این فکر کرده اید که چه چیزی باعث افسردگی بالینی می شود؟ شاید برای شما تشخیص داده شده است که افسردگی شدید دارید، و این باعث شده است که این سوال برای شما ایجاد شود که چرا برخی افراد افسرده می شوند اما برخی دیگر نه.
افسردگی یک بیماری پیچیده است. هیچ کس دقیقاً نمی داند چه چیزی باعث آن می شود، اما ممکن است به دلایل مختلفی رخ دهد. برخی از افراد در طول یک بیماری جدی پزشکی دچار افسردگی می شوند. برخی دیگر ممکن است با تغییرات زندگی مانند حرکت یا مرگ یکی از عزیزان دچار افسردگی شوند. برخی دیگر نیز سابقه خانوادگی افسردگی دارند. کسانی که این کار را می کنند ممکن است افسردگی داشته باشند و بدون هیچ دلیل مشخصی احساس غم و اندوه و تنهایی کنند.
بسیاری از چیزها می توانند شانس افسردگی را افزایش دهند،دانشمندان معتقدند عوامل متعددی در ابتلا به افسردگی نقش دارند. برخی از عوامل افسردگی عبارتاند از:
تروما
تجربهی تروما یا ضربهی روحی در سنین پایین میتواند منجر به تغییرات درازمدت در نوع واکنش مغز نسبت به ترس و استرس شود. به دلیل این تغییرات مغزی، احتمال بروز افسردگی در افرادی که سابقهی ترومای دوران کودکی دارند، بیشتر است.
ژنتیک
در برخی موارد، اختلالات خُلقی و افکار خودکشیگرایانه ممکن است زمینهی ژنتیکی داشته باشند، اما ژنتیک فقط یکی از عوامل افزایشدهندهی خطر ابتلا به افسردگی است. ۱۰۰درصدِ ژنهای دوقلوهای همسان با یکدیگر تشابه دارند، در حالیکه فقط ۳۰درصد احتمال میرود هر دو نفرشان به افسردگی مبتلا شوند.
سابقه خانوادگی افسردگی ممکن است این خطر را افزایش دهد. تصور میشود که افسردگی یک ویژگی پیچیده است، به این معنی که احتمالاً ژنهای مختلفی وجود دارد که هر کدام اثرات کوچکی دارند، نه یک ژن که در خطر بیماری نقش دارد. ژنتیک افسردگی، مانند بسیاری از اختلالات روانپزشکی، به اندازه بیماری های ژنتیکی صرفاً مانند کره هانتینگتون یا فیبروز کیستیک ساده یا ساده نیست.
علائم افسردگی در افرادی که زمینهی ژنتیکی دارند، معمولا در سنین پایینتر ظاهر میشود. ناگفته نماند که علاوه بر عامل ژنتیک، عوامل دیگری نیز مانند شرایط و اتفاقات زندگی در ابتلای این افراد به افسردگی مؤثر هستند.
جنسیت
زنان تقریباً دو برابر مردان در معرض ابتلا به افسردگی هستند. ممكن است از جمله دلايل افسردگي زنان، تغییرات هورمونی که در دوره های مختلف زندگی خود با آن مواجه می شوند در این امر نقش داشته باشد.
شرایط زندگی
وضعیت تأهل، موقعیت مالی و مکان زندگی از جمله عوامل تأثیرگذار در بروز افسردگی هستند. اما این فرضیه نیز همواره مطرح است که شاید بتوان برعکس، افسردگی را عامل بروز شرایط نامساعد زندگی دانست. مثلا شیوع افسردگی در افراد بیخانمان بیشتر است، اما در برخی موارد نیز احتمال میرود که خودِ افسردگی عامل آوارگی این افراد بوده باشد.
ساختار مغز
مطالعهی تصاویر مغزی حاکی از کاهش فعالیت لوب پیشانی مغز در مبتلایان به افسردگی است. همچنین گفته میشود الگوهای مغزی این افراد هنگام خواب متفاوت است. افسردگی در طرز پاسخگویی غدهی هیپوفیز و هیپوتالاموس نسبت به تحریکات هورمونی نیز تغییر ایجاد میکند.
مواد مخدر
اعتیاد به مواد مخدر احتمال ابتلا به افسردگی را افزایش میدهد. نزدیک به 30 درصد از افرادی که مشکلات سوء مصرف مواد دارند، افسردگی اساسی یا بالینی نیز دارند. حتی اگر مواد مخدر یا الکل به طور موقت احساس بهتری در شما ایجاد کند، در نهایت افسردگی را تشدید می کند.
سوء استفاده کردن
آزار جسمی، جنسی یا عاطفی می تواند شما را در آینده در برابر افسردگی آسیب پذیرتر کند.
سن
افراد مسن بیشتر در معرض خطر افسردگی هستند. این می تواند توسط عوامل دیگری بدتر شود، مانند تنها زندگی کردن و نداشتن حمایت اجتماعی.
داروهای خاص
برخی داروها مانند ایزوترتینوئین (برای درمان آکنه)، داروی ضد ویروسی اینترفرون آلفا و کورتیکواستروئیدها می توانند خطر ابتلا به افسردگی را افزایش دهند.
مرگ یا از دست دادن.
غم و اندوه پس از مرگ یا از دست دادن یکی از عزیزان، اگرچه طبیعی است، اما می تواند خطر افسردگی را افزایش دهد.
حتما بخوانيد :
چگونه زیست شناسی با افسردگی مرتبط است؟
محققان به تفاوتهایی در مغز افرادی که افسردگی بالینی دارند در مقایسه با افرادی که این بیماری را ندارند اشاره کردهاند. به عنوان مثال، به نظر می رسد هیپوکامپ، بخش کوچکی از مغز که برای ذخیره خاطرات حیاتی است، در برخی افراد با سابقه افسردگی نسبت به افرادی که هرگز افسرده نشده اند، کوچکتر است.
هیپوکامپ کوچکتر گیرنده های سروتونین کمتری دارد. سروتونین یکی از بسیاری از مواد شیمیایی مغز است که به عنوان انتقالدهندههای عصبی شناخته میشوند و اجازه میدهند تا در میان مدارهایی که نواحی مغز درگیر در پردازش احساسات هستند، ارتباط برقرار کنند.
دانشمندان نمی دانند که چرا هیپوکامپ ممکن است در برخی از افراد مبتلا به افسردگی کوچکتر باشد. برخی از محققان دریافته اند که هورمون استرس کورتیزول در افراد افسرده بیش از حد تولید می شود.
این محققان بر این باورند که کورتیزول اثر سمی یا “کوچک کننده” بر رشد هیپوکامپ دارد. برخی از کارشناسان فکر می کنند افراد افسرده ممکن است به سادگی با هیپوکامپ کوچکتر متولد شوند و بنابراین تمایل به افسردگی دارند.
هشدار! این مطلب صرفا جنبه آموزشی دارد و برای استفاده از آن لازم است با پزشک مشورت کنید.
یک چیز مسلم است: افسردگی یک بیماری پیچیده است که عوامل زیادی در آن نقش دارد. آخرین اسکنها و مطالعات ساختار و عملکرد مغز نشان میدهد که داروهای ضد افسردگی میتوانند «اثرات نوروتروفیک» داشته باشند، به این معنی که میتوانند به حفظ سلولهای عصبی کمک کنند، از مرگ آنها جلوگیری کنند و به آنها اجازه ایجاد ارتباطات قویتری را بدهند که در برابر استرسهای بیولوژیکی مقاومت کنند. همانطور که دانشمندان درک بهتری از علل افسردگی به دست می آورند، متخصصان سلامت قادر خواهند بود تشخیص های “تطبیقی” بهتری داشته باشند و به نوبه خود، برنامه های درمانی مؤثرتری را تجویز کنند.
چگونه ژنتیک با خطر افسردگی مرتبط است؟
می دانیم که گاهی اوقات افسردگی در خانواده ها ایجاد می شود. این نشان می دهد که حداقل یک پیوند ژنتیکی جزئی با افسردگی وجود دارد. کودکان، خواهران و برادران و والدین افراد مبتلا به افسردگی شدید تا حدودی بیشتر از افراد عادی به افسردگی مبتلا می شوند. ژنهای متعددی که به روشهای خاصی با یکدیگر در تعامل هستند احتمالاً به انواع مختلف افسردگی که در خانوادهها وجود دارد کمک میکنند. با این حال، علیرغم شواهدی مبنی بر ارتباط خانوادگی با افسردگی، بعید است که یک ژن «افسردگی» وجود داشته باشد، بلکه ممكن است ژنهای زیادی وجود داشته باشد که هرکدام در تعامل با محیط، تأثیرات کوچکی بر افسردگی دارند.
آیا داروهای خاصی می توانند باعث افسردگی شوند؟
در برخی افراد، داروها ممکن است منجر به افسردگی شوند. به عنوان مثال، داروهایی مانند باربیتوراتها، بنزودیازپینها و داروی آکنه ایزوترتینوئین (که قبلاً با نام Accutane، اکنون Absorica، Amnesteem، Claravis، Myorisan، Zenatane فروخته میشد) گاهی اوقات با افسردگی به ویژه در افراد مسن مرتبط شدهاند. به همین ترتیب، داروهایی مانند کورتیکواستروئیدها، اپیوئیدها (کدئین، مورفین) و آنتی کولینرژیک هایی که برای تسکین گرفتگی معده مصرف می شوند، گاهی اوقات می توانند باعث تغییرات و نوسانات خلقی شوند. حتی داروهای فشار خون به نام مسدود کننده های بتا نیز با افسردگی مرتبط است.
ارتباط بین افسردگی و بیماری مزمن چیست؟
در برخی افراد، یک بیماری مزمن باعث افسردگی می شود. بیماری مزمن بیماری است که برای مدت بسیار طولانی ادامه دارد و معمولاً نمی توان به طور کامل درمان کرد. با این حال، بیماری های مزمن را اغلب می توان از طریق رژیم غذایی، ورزش، عادات سبک زندگی و برخی داروها کنترل کرد. برخی از نمونههای بیماریهای مزمن که ممکن است باعث افسردگی شوند عبارتند از دیابت، بیماری قلبی، آرتریت، بیماری کلیوی، HIV و ایدز، لوپوس و ام اس . کم کاری تیروئید همچنین ممکن است منجر به احساس افسردگی شود.
محققان بر این باورند که درمان افسردگی ممکن است گاهی اوقات به بهبود بیماری پزشکی موجود نیز کمک کند.
آیا افسردگی با درد مزمن مرتبط است؟
زمانی که درد برای هفته ها تا ماه ها باقی بماند، به آن “مزمن” می گویند. درد مزمن نه تنها به شما آسیب می رساند، بلکه خواب شما، توانایی شما برای ورزش و فعال بودن، روابط شما و بهره وری شما را در محل کار مختل می کند. آیا می توانید ببینید که چگونه درد مزمن ممکن است شما را غمگین، منزوی و افسرده کند؟
برای درد مزمن و افسردگی کمکی وجود دارد. یک برنامه چند وجهی پزشکی، روان درمانی، در كلينيك روانشناسي خانواده ايراني میتواند به شما در مدیریت درد، کاهش افسردگی و بازگرداندن زندگیتان به مسیر درست کمک کند.
آیا افسردگی اغلب با غم و اندوه رخ می دهد؟
اندوه یک واکنش معمول و عادی به از دست دادن است. از دست دادن هایی که ممکن است منجر به غم و اندوه شود شامل مرگ یا جدایی یکی از عزیزان، از دست دادن شغل، مرگ یا از دست دادن حیوان خانگی مورد علاقه، یا هر تعداد دیگری از تغییرات در زندگی، مانند طلاق، تبدیل شدن به یک “آشیانه خالی” یا بازنشستگی.
هر کسی می تواند غم و اندوه و از دست دادن را تجربه کند، اما همه افراد افسردگی بالینی را تجربه نمی کنند، که با اندوه متفاوت است زیرا افسردگی شامل طیف وسیعی از علائم دیگر مانند احساس کم ارزشی، افکار منفی در مورد آینده و خودکشی است، در حالی که غم و اندوه شامل احساسات می شود. از پوچی، از دست دادن و اشتیاق برای یک عزیز، با ظرفیت دست نخورده برای احساس لذت. هر فردی در نحوه کنار آمدن با این احساسات منحصر به فرد است.