ابراز عشق و علاقه با انجام کارهای کوچک اما بزرگ

  1. خانه
  2. مقالات روانشناسي
  3. ابراز عشق و علاقه با انجام کارهای کوچک اما بزرگ

چگونه علاقه خود را ابراز کنیم ؟

گاهی فکر می کنیم برای ابراز محبت و علاقه به همسر ، فرزندان و اطرافیان باید کارهایی بزرگ و پر هزینه انجام دهیم ،در صورتی که واقعیت چیز دیگری است .واقعیت این است که ما می توانیم با کوچک ترین و کم هزینه ترین کار به طرف مقابل خود ابراز کنیم که من به یاد تو هستم. 

کوچک های بزرگ

سلام مهربان، دومین کاری که اعتبارمان را در حساب بانکی رفتاری بالاتر می برد، انجام دادن کارهای خاص است.
این جمله را در یک کلاسی گفتم،مردی دست خودش را بلند کرد،گفت:من این کار را خوب بلدم.
گفتم: میکروفون را به دوستمان بدهید تا ببینیم چکار می کند؟ میکروفون را گرفت، گفت: یک کارهایی می کنم که چشمانش در بیاید.
ولی نه،دوست من، ما باید بیاموزیم تا کارهای مخصوص مرتبط و متناسب با یکدیگر را انجام دهیم. اندازه آن کار مهم نیست،بلکه اثری که از خود به جا می گذارد حایز اهمیت می باشد.
امکان دارد روی یک تکه کاغذ بنویسید: دوستت دارم. داخل جیب کت او بگذارید، داخل کشویش بگذارید، روی آینه بچسبانید.
ممکن است برایش یک پیامک بفرستید و از او قدردانی کنید، بگویید: می دانم که حواست به ما هست، بگویید: می دانم که عمرت را به پای ما گذاشتی.
وقتی که یاد می گیرید کار خاصی انجام دهید،آنگاه تصمیم می گیرید، فکر می کنید تا پیامی برایش بفرستید که تا به حال نفرستادید.
می توانید برای همسرتان پیام بفرستید، بگویید: سلام عزیزم، می خواهم بروم دریچه قلب خود را تعویض کنم. آنگاه همسرتان یا سریع به شما پیام می دهد یا نگران می شود و با شما تماس می گیرد.
“چیشده” ، پاسخ می دهید: می خواهم دریچه ای بگذارم که فقط به روی شما باز شود.
فکر می کنید خنده دار است؟ واقعا نه. فکر می کنید بی اثر است؟ خیلی موثر است.
ما بحثی داریم تحت عنوان: کوچک های بزرگ. کوچک های بزرگ چیزهایی هستند که ظاهرا کوچک می باشند، اما نتیجه ی عظیمی دارند.
هیچ فکر کرده اید تاکنون ما چقدر از  وقت مان  را صرف پیامک های بیهوده می کنیم؟ یا برای جست جو در فضای مجازی ساعت ها اتلاف وقت داریم؟ و یا چه فایل هایی را می بینیم که کوچک ترین ارزشی ندارند. 
کلی فکر می کنیم پیامکی بسازیم، برای یک عده بفرستیم که همه متعجب بشن، بخندند، به ما بگویند: آفرین، عجب پیامی بود، حسابی خندیدیم. حالا از شما می خواهم اندکی بیاندیشید.
ببینید آیا در زندگی تان کارهایی کردید که به ظاهر کوچک، اما نتیجه بزرگی داشتند؟بله دوست من، قطعا کارهایی کردید. 
وقتی که یک ریگ کوچک را در آب می اندازید، آن ریگ به پایین می رود و کف زمین می نشیند. اما چه اتفاقات دیگری می افتد؟ دامنه هایی روی آب ایجاد خواهد شد که اینها بزرگ، بزرگ و بزرگتر می شوند.
کوچک های بزرگ، یعنی: کارهایی به ظاهر کوچک اما، نتیجه و بازخورد شون خیلی بزرگ است. وقتی تا حالا هیچ کار مخصوصی برایش نکردید، به احتمال زیاد او هم کار مخصوصی برای شما نکرده است.
خب، از این به بعد تصمیم می گیریم هر شب از خودمون بپرسیم: فردا چه کار خاصی برایش بکنم؟
دنبال کارهای بزرگ نباشید، دنبال چیزهای شگفت انگیز نباشید، لزومی ندارد که حتما سرویس طلا بخرید، حتما لازم نیست که او را با یک کار عجیب غافلگیر کنید.کارهای کوچکی که می توانند اثرات بزرگ داشته باشند.
می خواهم برایتان مثالی بزنم:
آقای محترم، فرض کنید که صندل خانم شما پاره شده است، می خواهم بدانم اگر صندل را ببرید و بدهید که بدوزند کار بزرگی انجام می دهید؟ اصلا یک صندل نو برایش بخرید.
خانم محترم، تصور کنید که همسرتان به یک غذا یا یک نوع دسر علاقه وافری دارد، مثلا: حلوا.
آیا حلوا همیشه در منو غذایی ما ایرانی ها است؟ در مجلس ختم، ماه رمضان و… طبخ می شود. خب، وقتی علاقه دارد هفته ای یکبار، دو هفته ای یکبار برایش تهیه کنید.بگویید: این حلوا را برای شما پختم.
کارهای خاص ظاهرا چیزی نیستند ولی، بازخورد عمیقی دارند. کوچک های بزرگ را یاد بگیریم.
شاید به خودتان بگید؛قبوله. اگر قرار بر این است که کارهای خاصی برای هم بکنیم، اول او کار خاص بکند تا من هم برای او کار خاص انجام دهم.
ولی من به شما میگم؛مگر زندگی میدان جنگ است؟ که اول او آتش بس دهد بعد من آتش بس دهم؟ مگه ما با هم دشمنیم؟ که منتظر باشیم یکی شلیک نکنه تا ما شلیک نکنیم؟ یکی آغوشش را باز کند تا ما هم آغوش باز کنیم؟
دوست من، هدیه به کسی بدهید که به شما هدیه نمی دهد، لبخندتان را به کسی هدیه کنید که برایتان اخم می کند، آغوش تان را برای کسی باز کنید که برایتان مشت گره می کند، لطف به کسی کنید که به شما کم لطفی می کند.
کوچک بودن اطرافیان شما مهم نیست، اینکه شما چقدر بزرگ هستید مهم است. بزرگ که شدید، رفتارتان نیز متفاوت می شود. انجام دادن کارهای خاص هم برایتان آسان می شود.
اگر الآن دیدید که نمی توانید این کارها را بکنید،یا نمی توانید زمان بگذارید و یا نمی توانید برای انجام دادن یک کار مخصوص راه حلی پیدا کنید، بزارید خیلی راحت بگویم: چون کوچکید.
پس بیاییم بزرگ شویم و بیاموزیم کارهای خاص می تواند خیلی حال طرف مقابل ما را خوب کند. و همانی است که می تواند اعتبار ما را در حساب بانکی رفتاری مان بالا و بالاتر ببرد. 
تمایل دارم مجددا برایتان قصه بگویم: 
چند جلسه ای بود که امید کوچولو برای کلاس پیانو نزد استادش می آمد. استاد احساس می کرد امید هیچ پیشرفتی ندارد و ضعیف ترین شاگرد در کلاس او است. 
جالب این بود که از جلسه اول، هر دفعه که وارد کلاس میشد، می گفت: استاد، مادرم گفته: شما باید روزی نوازنده بزرگی شوید. تا اینکه یک روز امید غیبت کرد و دیگر هم در کلاس شرکت نکرد. 
اواخر سال بود و قرار بود بچه ها در یک جلسه مشترکی تک تکشان برای پدر و مادرشان تک نوازی کنند. دوست امید تلفنی این موضوع را به او خبر داد. 
امید به استادش زنگ زد و گفت: استاد، من هم می توانم تک نوازی کنم؟ استاد با تعجب گفت: امید شما اصلا در کلاس نبودید، تمرین نداشتید، می دانید بچه ها چقدر کار کردند؟ 
امید گفت: استاد، من خیلی تمرین کردم. مادرم مریض بود و نمی توانستم به کلاس بیایم، اما در خانه حسابی کار کردم. و استاد قاطعانه گفت: نه امید جان، نمی شود. 
امید دوباره اصرار کرد، گفت: استاد، به خاطر مادرم. و باز همان پاسخ را شنید. گریه کرد، اشک ریخت، التماس کرد، استاد، تو را به خدا. استاد گفت: باشه و علی رغم میل باطنیش، قبول کرد. 
با خودش گفت: اجرای امید را به آخرین اجرا می گذارم. و اگر خراب کاری هم کند، بعد از او خودم اجرا خواهم کرد و خلاصه خرابکاری امید را از دل مردم بیرون می آورم. 
روز اجرا رسید، بچه ها یکی یکی اجرا می کردند و پایین می آمدند. نوبت به آخرین نفر رسید. امید، وقتی صدایش کردند، با قدم های محکم به سمت سن رفت. 
روی سن به سمت جمعیت ایستاد، صدایش را صاف کرد، سینه اش را سپر کرد و گفت: مامان، امروز می خواهم برایت کنسرت های 21 موتزارت را اجرا کنم. 
پشت پیانو نشست، انگشت هایش روی کلیدهای پیانو می رقصیدند. عالی اجرا کرد. وقتی که اجرایش تمام شد، همه بلند شدند و در حالیکه اشک می ریختند، به خاطر وجد آمدن شان از اجرای امید، برایش دست زدند. امید گفت: مامان، امشب برای شما اجرا کردم.
و به حضار گفت: مادرم سرطان داشت، چند روز قبل از دنیا رفت. مادرم ناشنوا بود و هیچوقت صدای اجراهای من را نمی شنید و امشب با تمام وجودم برایش نواختم. 
و می دانستم تنها شبی بود که مادرم دقیقا صدای اجرای من را شنید. چشمی نبود که بیشتر از قبل خیس نشده باشد.
دوست من، بیایید از امروز، هر روز برای هم یک قطعه خاص بنوازیم، همنوا بشویم، بیایید با هم ساز زندگی مان را کوک کنیم و بزنیم تا صدای قشنگ موسیقی زندگی مان، تک تک ما را سر مست کند.     

************************

تمام تلاش و آرزوی ما در مرکز مشاوره و روانشناسی دکتر زهره واثقی داشتن لحظاتی پر از عشق و امید به آینده ای روشن در زندگی مشترک زناشویی برای شما عزیزان بهتر از جان می باشد.
همکاران ما در کلینیک آماده ارائه هر گونه مشاوره در زمینه خانواده درمانی ،تربیت کودک ، مسائل زناشویی،مشاوره قبل و بعد از ازدواج،اختلالات روانی نظیر اضطراب،افسردگی،وسواس و….هستند.
حالا اگر تصمیم دارید مشاوره دقیق و تخصصی در موضوعات مختلف دریافت نمایید بهترین پیشنهاد این است که با دکتر زهره واثقی تماس بگیرید و اولین وقت مشاوره خود را رزور نمایید.
راه های ارتباطی با دکتر زهره واثقی
0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
دکتر زهره واثقی، مشاور و روانشناس خانواده و زوج درمانگر، متخصص در زمینه مشاوره پیش از ازدواج، اختلافات زناشویی،اضطراب، مشاوره تربیت کودک،اختلالات یادگیری کودک و آموزش مهارت های زندگی هستند و با توجه به سوابق زیادی که در زمینه های مختلف درمان گری دارند می توانند بهترین راهکارها و راه حل ها را برای شما ارائه دهند.دکتر زهره واثقی یکی از بهترین روانشناسان در شمال تهران هستند.
روانشناس خانم دکتر زهره واثقی
مقالات منتشر شده:

آخرین نوشته‌ها

تماس با ما

02166703576 - 02122214949
راه های ارتباطی با دکتر زهره واثقی
دسترسی سریع به مقالات
فهرست
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x