به نظر شما ممکن است ما امروزه آموزش تربیت جنسی کودکان را ببینم ولی باز عین پدر مادرهایمان که در این زمینه اطلاعاتی نداشتند با بچههامون رفتار کنیم؟ یا ما امروزه نتیجه تحقیقات را بدانیم که بچههای زیر 2 سال نباید تلوزیون ببینند و نسبت به این اطلاعات بیاهمیت باشیم؟ و ساعتها فرزند خود را جلو تلوزیون بگذاریم؟ معمولا چنین اتفاقی نمیافته! چون ما داریم از روش تربیتی مدرن صحبت میکنیم. یعنی پدر و مادر امروز آگاهی دارد، اطلاعات دارد و با متد جدید فرزند پروری میکند، که البته این بسیار سخت است و نیازمند صرف تلاش، انرژی و وقت است.
4 بعد حیاتی فرزند پروری آگاهانه و تفاوش با فرزند پروری سنتی
4 vital aspects of conscious parenting and dealing with traditional parenting
سبک آگاهانه فرزند پروری
تصور کنید مادری اطلاعات و آگاهی ندارد که کتک زدن یا داد زدن، آسیبی به فرزند میرساند. پس نتیجه این عمل را بیست الی سی سال دیگر که همان فرزند بزرگتر شد میبیند.
ولی ما که میدانیم یک سری مسائل آسیب به فرزندمان میزند:
- مثلا کتک زدن نباید باشد.
- داد زدن بهتر است نباشد.
- بهتر است فرزندمان را از چیزی یا کسی نترسانیم.
- بهتر است به کودک پیامهای تربیتی مثبت بگوییم.
- کمتر از جملات منفی استفاده کنیم.
در این جا این نکته مطرح است که وقتی آسیبها را میدانیم، ما آگاهانه تربیت میکنیم و مراقب آن آسیبها هستیم و سعی میکنیم که آن کارها را انجام ندهیم.
پس منظور این است که وقتی کسی میخواهد آگاهانه فرزندش را تربیت کند، یعنی در دوره بارداری یا وقتی که فرزندش کودک است به دنبال اطلاعات در مورد این موجود زنده میرود.
به طور مثال مراحل رشد و نیازهای آن را شناسایی میکند و به دنبال این است که چه عواملی حال این موجود زنده را خوب نگه میدارد؟ چه رفتارها، و کلماتی میتواند حال این بچه را بد کند، یا به او آسیب بزند.
پس وقتی ما مطالعه میکنیم، وقتی کتاب میخوانیم، میآموزیم که مفاهیمی وجود دارد به اسم:
- اعتماد بنفس
- عزت نفس
- احساس ارزشمندی
لذا ما متوجه هستیم که مثلا در جمع بهتر است فرزند خود را توبیخ و سرزنش نکنیم، چرا که آسیب میبیند. یا متوجه میشویم چیزی داریم به اسم احساس ارزشمندی. برای این احساس ارزشمندی برای فرزندم چه کاری انجام دهم؟ یا اگر جملات منفی نسبت به او داشته باشم، برایش چه اتفاقی میافتد؟
پس با مطالعه و دانش است که ما متوجه میشویم که به فرزند خود بهتر است اجازه اشتباه و خطا بدهیم. به طور مثال وقتی اسباب بازیش را خراب میکند ناراحت نشویم. یا اگر نوجوانم اشتباهی میکند به او بگوییم فدای سرت منم اشتباه کردم.
اگر نوجوانم احساس شکست و ناامیدی دارد در صحبت با او اسمش را عوض کنیم. اسم این شکست نیست! اسمش تجربه است. پس مثلا تو امروز یاد گرفتی که با آدمهایی که این مدلی هستند، بهتر است دوست نباشی. یا بهتر است که از این به بعد انسانها را بهتر بشناسی و با آنها ارتباط برقرار کنی.
وقتی مطالعه داریم، وقتی آگاه هستیم میدانیم که حق انتخاب برای بچهها چقدر میتواند مهم باشد و چقدر پایههای شخصیت آنها را میسازد. لذا من از تو انسان کوچک هم نظرسنجی میخواهم. از خودت میپرسم:
- چه چیزی دوست داری بپوشی؟
- چه رنگی برای نقاشیات میخواهی استفاده کنی؟
- کدام کفشت را میخواهی بپوشی؟
وقتی حق انتخاب بهت میدهند و بهت اعتماد میکنند، در نوجوانی هم تو انتخابهای خوبی خواهی داشت. با دانش و اطلاعات است که ما امروزه میدانیم شغل اصلی بچههای ما بازی کردن است.
پس برای تایم بازی با او وقت میگذارم. برای این که فرزندم بازی کند و همبازی داشته باشد برنامه ریزی میکنم. میدانم که چقدر این موضوع مهم است. پس کلاس زبان و موسیقی، هنر و…از این کلاس به آن کلاس بردنها را محدود می کنم و زمان بازی فرزندم را بیشتر میکنم.
لذا یک بچه 5 ساله را ساعتها پای لب تاب یا کلاس نمینشانم برای اینکه زبان یاد بگیرد یا هر چیز دیگری… میدانیم که وقتی میخواهد با توپ بازی کند یا در خانه میخواهد بدود من باید فضا را در اختیار او قرار دهم و مانع کارش نمیشوم.
یک پدرو مادری که دانش دارد و آگاهانه فرزند پروری میکند میداند که چقدر مهم است که به فرزندش جمله دوستت دارم بگوید. چقدر مهم است این دوست داشتن بدون قید و شرط باشد.
بی قید و شرط بودن یعنی حتی زمانی که اشتباه میکند من مهربانانه کنار تو هستم ومن از تو حمایت میکنم و حواسم به تو هست.
وقتی ما اینگونه رفتار میکنیم داریم به فرزندمان این پیام را میدهیم که من در هر صورتی تو را دوست دارم. در هر صورت تو مهم و ارزشمندی حتی زمانی که خطا میکنی باز هم عشق من هستی و من دوستت دارم.
بنابراین پدر مادری که آگاهانه فرزندش را تربیت میکند میداند که چقدر گوش دادن به بچهاش مهم است چه در کودکی وچه در نوجوانی. لذا بچه بیست الی سی سال پیش، حالا خیلی سخنرانی نمیکند، خیلی نصیحت نمیکند، من این جا هستم تو حرف بزنی بدون هیچ قضاوتی به تو گوش میدهم. بدون اینکه به تو راهکار بدهم به تو گوش میدهم.
من میدانم که امروزه که یک آیتم بسیار مهم و ارزشمند این است که یک شنونده خوب برای تو باشم و ارتباطم را با تو بسازم.یک پدر مادری که آگاهانه تربیت میکند دو نکته را خیلی خوب میداند:
1. تایید کردن روی نقاط مثبت فرزندش
2. ندیدن اشتباهات و خطاهای کوچکش
قرار نیست ما اشتباهات آنها را ببینیم و برچسب بزنیم. مثلا چقدر خنگی، نادانی، چقدر فس فس میکنی، چقدر کندی…
پدر مادر آگاه میداند که نوجوان او نیاز دارد که در این سن به خودش و ظاهرش بیشتر توجه کند و بیشتر جلو آیینه میرود. بیشتر به خودش میرسد.
پدر و ماد آگاه میداند که نوجوان در این سن کم ازخانه فاصله میگیرد. و از او ایراد نمیگیرد. و میداند که نوجوان نیاز دارد کمی تنهاتر باشد و بیشتر با دوستانش وقت بگذراند.
پدرو مادر آگاه میداند که اگر نوجوان دروغ گفت نباید به او چیزی بگوید باید به خودش و روشهای تربیتیش فکر بکند.
رفتار والدین آگاه در حضور فرزندان
امروزه ما پدر و مادرها، میدانیم که نباید جلو بچههایمان دعوا کنیم و آگاه هستیم که دعواها و تنشهای زناشویی به بچهها آسیب میزند. با هم گفتگو میکنیم ولی دعوا ممنوع است. چرا که از آسیبهای آن آگاه هستیم.
یک مادری که آگاه هست میداند که اگر همسرش عصبانی و ناراحت است نباید با بچههایش درد و دل کند. و به همسر خود توهین کند.
پدری که آگاه است کنترل خشم پیدا کرده و در لحظه عصبانیت و در خشم جایگاه همسرش را پایین نمیآورد و به همسرش توهین نمیکند.
در انتها به کسب مهارت میرسیم. من و شما زمانی داریم آگاهانه تربیت میکنیم که مهارتی را کسب کنیم. پدر و مادری که اول از همه مهارتهایش را شروع نمیکند مسیر را اشتباه میرود. و مسیر سختی هم خواهد داشت.
بنابراین در ابتدا نیاز است که ما کنترل خشم داشته باشیم، اگر یک مادر خجالتی هستیم جرات پیدا کنیم. اگر استرس و اضطراب داریم روی استرس و اضطراب خودم کار کنیم، چون آن اضطراب قرار است که از چشمان ما به فرزند خود منتقل بشود.
بسیار مهم است که ما چقدر مهارت داریم. مهارتهای زندگی کردن، کنترل خشم و…
- شاید برایتان مفید باشد: چگونه با لجبازی کودکان برخورد کنیم؟
8 تفاوت مهم فرزند پروری در گذشته (سنتی) با حال (مدرن):
در جواب مادرهای دیروز که از مادرهای امروز ایراد میگیرند و میگویند شما تربیت کردن را بلد نیستید یا خیلی سخت گرفتید. در ابتدا ارادت خود را به بزرگترها و نظراتشان اعلام مینماییم.
و باید اقرار کنیم خیلی جاها تجربه شما حتی از علم امروز بهتر عمل میکند و مقدم است. حال میرویم سراغ تفاوتها و سبک تربیتی که از گذشته تا به الان دارد و شرایط را میخواهیم با آن مقایسه کنیم:
1) اولین علت همین اطلاعات و آگاهی است که پدر و مادرهای امروزی دارند. ماهیت اطلاعات و آگاهی همراه خودش میزانی استرس و اضطراب، و یک مقداری از دست دادن آرامش را به همراه دارد.
2) موضوع بعدی فضا یا اتمسفر متفاوت است. یعنی اینکه در گذشته، و کودکی بچههای شما، معمولا فرزندان شما در خانههای بزرگ و حیاطهای بزرگ و کوچههای امن بزرگ شدند.
ولی الان فرزندان ما این فضا را ندارند. یعنی در خانههای آپارتمانی هستند و معمولا هم آپارتمانها کوچک است. فرزندان نسل قدیم ساعتها با همبازیهای خود بازی میکردند و این، دو اتفاق را رقم میزد:
- هم از شما فاصله میگرفتند که شما به کارهای خود برسید و آرامشتان حفظ شود.
- و دیگر، برای سلامت خود بچهها خیلی مفید بوده است. بچههای این دوره این فضاها را تجربه نمیکنند.
3) سومین اتفاق آمدن اینترنت است. زمانی که اینترنت آمد، دهکده جهانی به وجود آمد. حال این دهکده جهانی همراه با مزیتهایی که دارد، خطراتی را هم با خود به همراه دارد. پس این فضا میطلبد که پدر و مادر امروز به دنبال کسب آگاهی باشد که چطور از آسیبها پیشگیری بکند.
4) موضوع بعدی اینکه بچههای نسل قدیم زیاد بودند و فرزندان اول و دوم در نگهداری فرزندان کوچکتر همکاری میکردند. ولی امروزه مادرها یک یا دو فرزند دارند و دست تنها هستند.
5) دیگر اینکه شما به غیر از بچهها همکاری اقوام را هم داشتید و زندگیها به هم نزدیکتر بود. یا اینکه از همسایگان کمک میگرفتید.
6) علت بعدی اینکه مادرهای نسل گذشته معمولا خانه دار بودند و کمتر پیش میآمد که بیرون هم شغلی داشته باشند ولی الان بیشتر مادرها شاغل هستند و شش الی هشت ساعت بیرون از خانه هستند.
7) مورد بعدی، سبک زندگی این دو نسل است که مهمترین آن تفریحات، سرگرمیها، مهمانیهایی است که برای تمدد اعصاب بود که امروزه در زندگیها متاسفانه دیگر این امر وجود ندارد و خستگیها روی هم میآید و این جریان فرسودگی ایجاد میکند.
8) مسئله دیگر، بحث مهاجرت است. لزوما مهاجرت به کشور دیگر نیست. ممکن است شما به شهر دیگری رفته باشید و احساس غمگینی و تنهایی میکنید. اینها با هم کمک میکند که تمرکز کمتری روی فرزند پروری داشته باشید. چرا که دیگرانرژی و حوصله کافی ندارید.
چهار اصل حیاتی تربیت :
یک سری تحقیقات نشان میدهد که فرزندان امروز باهوشتر هستند. به دلایل مختلف که عامل اصلی آن فضای دیجیتال و اینترت است. پس تربیت فرزند باهوش سخت است و این امر باعث میشود پدر و مادرهای امروزی بیشتر آگاهانه رفتار کنند.
وظیفه والدین چیست؟
یک جعبهای را تصور کنید که در آن چهار هدف میگذاریم، و از آن به بعد قاطعانه تصمیم میگیریم سر این موضوع باقی بمانیم.
1. لذت:
یعنی در روشهای تربیتی لذت بردن مد نظرمان باشد.
2. بازی:
بازی یکی از اصول اساسی در تربیت است. امیدواریم جزء والدینی نباشید که درس خواندن الویت اول باشد. البته که درس خواندن یکی از راههای موفقیت میتواند باشد، اما یکی از اصول اساسی تربیت، بازی کردن است.
تا انتهای یازده و دوازده سالگی، لازم است ما آموزش را به زبان بازی به فرزندانمان انتقال دهیم.
امروزه در آموزش و پرورشهای مطرح دنیا از روشهای آموزشی مونته سوری استفاده میکنند که بر همین مبنا استواراست.
یا در ژاپن روشهایی طراحی شده که بچهها در باغ و یک فضایی بزرگ تربیت و آموزش داده میشوند که اصلا کلاس وجود ندارد که حداقل فرزند در این فضا بین دو تا چهار کیلومتر در فضا راه میرود و تحرک دارد.
دلایل متعددی برای این کار وجود دارد که مهمترین آن در روانشناسی گفته میشود که تحرک مقدمه رشد است. پس اگر میخواهیم فرزندمان در هر حیطهای رشد داشته باشد، باید تحرک بیشتر و بازی بیشتری داشته باشد.
یک سوال: آیا شما باغبان فرزند خود هستید یا نجار؟
بله، باغبان محیط را فراهم میکند، ولی نجار بدون اینکه به شرایط و محیط و نظر آن چوب فکر کند فقط با تصویر ذهنی خود از آن چوب یک مجسمه یا یک طرحی را میسازد. لذا در روانشناسی گفته میشود محیط مناسب را باغبان بچه فراهم میکند. (پدر و مادر)
محیط مناسب یعنی چی؟ در فضای منزل، محیط مناسب باید شرایط متعددی را داشته باشد ولی در رأس آن دو کلمه و خصوصیت را دراد. این محیط کاملا شاد و امن است.
پس:
3. شادی:
یکی دیگر از اصول تربیت و خصوصیت محیط مناسب است.
4. احساس امنیت:
که چهارمین اصل تربیت و یکی دیگر از خصوصیت محیط مناسب میباشد.
سخن آخر
متاسفانه هنوز هم بسیاری از والدین از همان تاکتیکهایی استفاده میکنند که والدین خودشان استفاده میکردند، و در بسیاری از مواقع به معنای استفاده از انضباط سختگیرانه و خشن بود.
لازم است بدانیم رابطه والدین با فرزندشان در اعمال کودک، و به صورت واضحتر در نوجوانی و جوانی او منعکس خواهد شد. پس اگر احساس میکنید از حالا رابطه خوبی با فرزند خود ندارید، یا آنها به حرف شما گوش نمیدهند، حقیقت این است که مقصر آن خودتان هستید.
پس نیاز دارید تا به کمک یک روانشناس حاذق سبک فرزند پروری خود را تغییر دهید. تا در زمانی که آنها دیگر کودک و تحت کنترل شما نیستند، ارتباط خوب و موثری را حفظ کرده باشد.
فقط کافی است به نحوه ارتباط خود با بزرگسالان دیگر فکر کنید. اگر رابطه خوبی با آنها دارید، بیشتر به آنها اعتماد خواهید کرد، به آنها گوش میدهید. واحتمالا نظرات آنها را قبول کرده و با آنها موافقت میکنید. این دقیقا همان شخصیتی است که باید تلاش کنیم در نگاه فرزندمان از خود بسازیم.
متاسفانه والدین فراموش میکنند که احساسات کودک خود را در نظر بگیرند و به کودک احترام بگذارند در حالی که روی روابط خود با سایر بزرگسالان، دوستان و همکاران دقت میکنید.
اما در مورد رابطه خود با فرزندشان چطور؟ اگر رابطه خوبی دارید و واقعاً با فرزند خود هماهنگ هستید، به شما تبریک میگویم. این دقیقا همان چیزی است که به آن احتیاج دارید.
اما اگر در خصوص فرزند پروری خود احساس ضعف یا اشکال میکنید، ارتباطتان با فرزند خود را در الویت قرار دهید و برای ساختن یک ارتباط موثر اولین نوبت مشاوره خود را دریافت کنید.
به خواندن ادامه دهید:
7 راهکار درمان اعتیاد به اینترنت و فضای مجازی در دانش آموزان و نوجوانان
چرا من یک مادر عصبانی هستم؟ چطور کمتر عصبانی بشم؟
9 راهکار کلیدی برخورد با پرخاشگری و لجبازی کودکان زیر سه سال
مشاوره اضطراب کودکان درمان قطعی اضطراب کودک و نوجوان
10 راهکار کاهش اضطراب جدایی در کودکان پیش دبستانی تا 5 ساله
حرف زدن کودک با خود و خیال پردازی با فرد خیالی
چطور استعداد کودکمان را کشف کنیم و آنها پرورش بدهیم
خشونت رسانه ای کودکان و نحوه ی برخورد با آن