چگونه همسر خود را درک کنیم و بفهمیم
سلام مهربان،در زندگی اکثر ما اختلاف نظرها ،سلیقه ها وجود دارد، عدم توجه به چرایی این اختلاف ها بعضا باعث بروز دعوا و تنش در زندگی زوجین می گردد.
آیا تاکنون به این موضوع اندیشیدهایم که چگونه همسر خود را درک کنیم و بفهمیم؟
یکی از راهکارها برای پاسخ به این سوال مهم در زندگی زناشویی توجه به اختلاف ساختاری مرد و زن در زندگی زناشویی است.
عدم آشنایی ، شناخت و توجه به این موضوع به ظاهر کوچک (اختلافات ساختاری) که به طور طبیعی توسط خالق هستی در وجود زن و شوهر قرار داده شده است،پیامدهای ناخوشایندی را در پی دارد.
پیشنهاد من به شمایی که به دنبال پاسخ این سوال هستید که چگونه همسر خود را درک کنیم و بفهمیم، این است که تا پایان این مقاله با ما همراه باشید.
یکی از اختلافات ساختاری موجود این است که آقایان هدف گرا و خانم ها رابطه گرا هستند.
برای درک اختلاف ساختاری اشاره شده در بالا، در راستای این سوال که چگونه همسر خود را درک کنیم و بفهمیم مثال هایی را خدمت شما عرض می کنم:
فرض کنید در طبقه چهارم آپارتمانی زندگی می کنید، هر طبقه دو واحد است.شما خانم محترم در منزل هستید که زنگ خانه شما به صدا در میآید.
داخل چشمی (عدسی) درب منزل را نگاه می کنید، خانم همسایه است. آیا بلافاصله در را باز می کنید؟
بعید می دانم. میدانید چرا؟ چون شما بانوی گرامی رابطه مدار و رابطهگرا هستید.
به همین دلیل بلافاصله به سر و وضعتان یک دستی میکشید، لباس خود را مرتب میکنید، آراستگی خود را چک میکنید و بعد در را باز میکنید.
چون می خواهید در اولین نگاه زمانی که خانم همسایه شما را میبیند رابطهای دلچسب و مطلوب شکل گیرد.
آقایان هدف گرا و خانم ها رابطه گرا هستند.
لحظهای با خود خلوت نمایید و با خود صادق باشید، آیا از وجود این اختلاف ساختاری آگاه بودید؟ آیا تاکنون به این اختلاف ساختاری اندیشیده بودید؟
بنابراین با توجه به این موضوع که آقایان هدف گرا و خانم ها رابطه گرا هستند، می توانید به این دغدغه خود که چگونه همسر خود را درک کنیم و بفهمیم،پاسخ دهید.
فرض کنید که به یک عروسی دعوت هستیم. خانه ما سمت شرق شهر است، و تالاری که به آن دعوت شدهاید، سمت غرب شهر است.
به طور طبیعی خیلی در غرب و شرق رفت و آمد ندارید، بنابراین آنجا خیلی برای شما آشنا نیست.
آقا چند باری محل را گشته، خیابان ها را بالا و پایین کرده، آدرس را پیدا نمیکند. اما نمی ایستد تا بپرسد.چرا؟
به خاطر هدف محور بودن او، اما مرد چه هدفی دارد؟ می خواهد بگوید: خودم بلد هستم، می توانم، توانمندی لازم برای انجام کار را دارم، خیالتان راحت، پیدایش می کنم.
و جالب تر این است که حرف هایی از این قبیل هم می زند: این پمپ بنزین برایم آشنا است، قبلا از اینجا رد شدم، فکر کنم همین اطراف باشد.
ولی بالعکس، اگر خانم راننده باشد پشت سر هم می ایستد و می پرسد. آیا می دانید چرا؟چون خانم رابطه محور و رابطه گرا است.
در حین رانندگی مرد، خانم در درون خود می گوید:
آنها منتظر ما هستند
دوست دارند ما سریع تر برسیم
دلشان هزار راه رفته است
از طرفی چون آقا نمی پرسد و خانم احساس میکند علاوه بر دیر شدن، همسرش هم خسته و کلافه شده است، با زبان خیلی خوب می گوید: عزیزم، بهتر نیست از آن مغازه بپرسیم؟
خانم به این نکته توجه ندارد که یک فیلتری روی گوش آقایان است، که متاسفانه حرف شما را جور دیگری میشنوند.
خانم عزیز و مهربان توجه نمایید، شما وقتی این حرف را می زنید، آقا این گونه می شنود:
دست و پا چلفتی، یک دنده، لجباز، مغرور، چرا نمی ایستی تا آدرس بپرسی؟ این همه وقت ما را تلف کردی، در آخر هم به ته عروسی نمیرسیم و…
دوست من بدانیم که آقایان هدف گرا هستند و باید به آن ها اجازه دهیم که توانایی های خود را اثبات کنند.
یادتان باشد برای مرد خیلی مخرب است که توانایی هایش زیر سوال برود.
و بلعکس درک این مطلب باعث میشود که او خود را توانمند احساس کند.
حالا شما ممکن است کمی دیرتر برسید، اما مرد در درون خود می گوید بالاخره پیدایش کردم و این احساس خوب باعث می شود که با شما رابطه بهتری داشته باشد.
در مثال اولی که برای شما زدم، گفتم که خانم می خواهد یک ارتباط خوبی بین خود و خانم همسایه ایجاد شود.
پس در چشمی (عدسی) وقتی او را میبیند، اول به سر و وضع خود میرسد، بعد در را باز می کند، تا رابطه دلنشینی ایجاد شود.
اما آیا برای مرد هم همین موضوع مهم است؟ آیا برایش مهم است که وقتی مثلاً همسایه او را می بیند، ظاهر او دلنشین باشد؟ فکر نمی کنم.
آقا شب می خواهد زباله را ببرد، پیژامه مامان دوز خود را تا گردن بالا میکشد.
زباله را بر می دارد که حرکت کند، خانم می گوید کجا؟ آقا میگوید: زباله ها را میبرم.
خانم می گوید: با این وضع؟ اینجوری؟ این شکلی؟ آقا می گوید: مگه چشه؟ مگه چمه؟
خانم می گوید: جلو مردم زشت است. آقا می گوید: حالا همه همسایه ها جمع شدند، کل مردم کوچه و خیابان صف کشیدند، که پیژامه مرا ببینند؟
و تا خانم بیاید حرفی بزند، آقا راه افتاده و رفته است. می دانید چرا؟ چون آقا هدف مدار است.
هدف، رساندن زباله به سطل زباله سر کوچه است، هیچ چیز دیگری این وسط برایش مهم نیست.
تا اینجا به این موضوع پرداختیم که چگونه همسر خود را درک کنیم و بفهمیم.
آقایان هدف مداری شان در پوشش لباسشان کاملاً مشخص است.
وقتی لباس می پوشیم، باید نشانگر قدرت، شخصیت، توانمندی ها، مهارت ها، شغل و چیزهایی از این قبیل باشد.
اگر آقا در صدا و سیما کار می کند و مثلا حسابدار است، یا یک کار فنی خبری میکند، یا با دوربین کار میکند و یا…
ولی حتما باید با جلیقه خبرنگاری برود و بیاید که همه بفهمند ایشان در صدا و سیما کار می کند.
یا اگر در یک باشگاه مشغول است، و باز همان شغل حسابداری را دارد، حتما باید با تی شرت یا لباس ورزشی برود و بیاید که همه متوجه شوند که ایشان در باشگاه ورزشی مشغول است.
اما خانم، لباسی که می پوشد، مبتنی بر احساس او است.
ممکن است خانمی در خانه نشسته باشد و تلویزیون تماشا می کند، یکدفعه در اتاق رفته و بر می گردد.
لباس خود را عوض کرده است، فرم لباس عوض شده، رنگ لباس عوض شده است.
یک روانشناس می تواند بگوید الان که خانم لباس خود را عوض کرده، حالا که رنگ جدیدی پوشیده است
احساس او چه تغییری کرده است؟
احساس قبلی او چه بوده است؟
و در حال حاظر چه حسی دارد؟
پس پوشش خانم ها مبتنی بر احساس آنها است، یعنی مبتنی بر رابطهای که خودش با درون خود برقرار می کند، خود با کودک درونش برقرار میکند.
این ارتباط به او می گوید که الان چه چیزی بپوشید. اما پوشش آقایان مبتنی بر هدف آنها است.
باید ببینید و بگویید که بنده چه شخصیتی دارم، چه قدرتی دارم، چه توانایی دارم و چیزهایی که برایتان توضیح دادم.
همانطور که در ابتدا گفتیم برای پاسخ به یک سوال مهم زندگی(چگونه همسر خود را درک کنیم و بفهمیم) باید در ابتدا اختلافات ساختاری بین زن و مرد را بشناسیم و اما ادامه داستان…
آقایان وقتی با هم به رستوران می روند، آنجا یکدیگر را با لقب صدا میکنند.
برعکس خانم ها وقتی با هم به رستوران می روند، همدیگر را با اسم کوچک، با پسوند و پیشوند، با عزیزم و جانم صدا می کنند.
چون خانم ها ر ابطه مدار هستند، اسمی می گویند که ارتباط مطبوع و دلچسبی را ایجاد کنند.
آقایان هدف مدارند، لقبی را می گویند که متلکی گفته باشند، یا نقطه ضعفی را به رخ بکشند، یا اشتباهی را به یاد او بیاورند و چیزی مانند اینها.
فرض کنید وقتی خانوادگی به رستوران می رویم. من، باجناقم، خانمم، خواهر خانمم، بچه ها، با همدیگر به رستوران رفتیم.
آخر کار آقا بلند می شود می رود پای صندوق، می گوید: دست در جیب خود نکنید، همه مهمان بنده هستید.
حالا خانمها دور هم جمع می شوند و همدیگر را به مهمانی زنانه دعوت مینمایند،چکار میکنند؟
دونگی حساب می کنند. دونگی حساب کردن آن ها هم جالب است، میگوید: ببینید مریم جان، بنده یک قاشق از سالاد شما را خوردم، باید هزینه اش را حساب کنم.
آقایان هم خانم ها را دست می اندازند. حالا دو تا کاهو خوردید، پولش را می خواهید بدهید؟
اینجاست که خانم ها با آقایان بحث میکنند.
نه، کار شما قشنگ است؟ وام، قرض و بدهی داریم، 2 روز دیگر باید اجاره خانه بدهیم، بعد هم قمپز در میکنید که پول همه را بنده میدهم.
اینجاست که بحثمان شروع می شود، دلخوری پیش می آید، و مجددا از هم مکدر می شویم.
بیایید اختلافات ساختاری را درک کنیم. اجازه بدهیم خانم ها، خانم باشند. اجازه بدهیم آقایان، آقا باشند.
اصرار نکنیم که شما باید طوری رفتار کنید که جنسیت من آن مدلی رفتار میکند.
برای اینکه بدانیم چگونه همسر خود را درک کنیم و بفهمیم،باید بدانیم خانم ها و آقایان، تفاوت های ساختاری زیادی دارند.
0
0
رای ها
امتیازدهی به مقاله