سلام مهربان، سومین کاری که باید برای برنده شدن در بازی زندگی بکنیم، این است که در خانه هایمان قانون وضع کنیم.

قانون 

فکر کنید، یک آپارتمان قانون دارد. زباله ها را فلان جا نگذارید، جا کفشی تان را بیرون بگذارید یا نگذارید. ساعت رفت و آمد، ساعت بازی بچه ها و… .
یک مهدکودک قانون دارد. فرزندتان را طبق ساعت خاصی بیاورید و فلان ساعت ببرید. ظرف میوه او را در کیفش بگذارید و قوانین دیگر.
یک مدرسه، دانشگاه، یک شهر، یک خیابان قانون مخصوص به خود را دارد. از خط کشی عابر پیاده باید عبور کنید، از چراغ قرمز نمی توانید بگذرید. و ده ها، صدها، و هزاران قوانینی که بر جهان حاکم است. 
 

چرا خانه های ما فاقد قانون می باشد؟

جالب است در همه جا قانون وجود دارد، جز آن جایی که در آن زندگی می کنیم، زیر یک سقف.
دوست من، چرا خانه های ما فاقد قانون می باشد؟ چرا هیچ یک از ما از شرایط موجود راضی نیستیم؟ خیلی ساده است. خودمان قانون نزاشتیم، خودمان پیگیر نبودیم.

قانون زندگی همانند قانون اساسی

آیا منظورم از قانون، تعیین مسیولیت های فردی و شرح وظایف است؟ 
مثلا: پسرم، مسئولیت گذاشتن و برداشتن سفره با شماست. دخترم، مسئولیت شستن ظرف و جارو کردن با شماست.بنده این کار را می کنم، مادر آن کار را می کند. به هیچ وجه. 
این قانونی که می گویم، مانند قانون اساسی کشورها است. قانون اساسی شرح وظایف فردی را نمی دهد. نمی گوید که نفر اول این کار را انجام دهد، نفر دوم آن کار را انجام دهد. قوانینی می گذارد، برای همه آدمها.

قوانین گروهی

دوست من، وقتی که می گویند: از چراغ قرمز نباید عبور کنید، هیچکس نباید عبور کند. فرقی نمی کند که شاگرد یا معلم، رییس جمهور یا پلیس. 
ما در حقیقت می خواهیم در رابطه با قوانین گروهی صحبت کنیم، در مورد قوانین جمعی با هم حرف بزنیم. چیزهایی که همه ما مستلزم به رعایت آن می باشیم. نه کارهایی که بنده جداگانه باید انجام دهم، و مسئولیت هایی که او جداگانه دارد. 
برای وضع قانون در زندگی از قبل اعلام می کنیم. می گوییم: هفته آینده، ده روز آینده، روز جمعه می خواهیم قوانین خانه مان را بنویسیم. همه باید در این قانون نویسی شرکت کنند، همه باید سهیم باشند.
بچه پنج ساله، پدر و مادر، همه ما دور هم جمع می شویم، پیشنهادها را می شنویم.
  • ممکن است که فرزند کوچک تر بگوید: هر روز برای من چیپس بخرید، می نویسیم.
  • ممکن است بگوید: بنده را هر روز به شهربازی ببرید، می نویسیم.
مگر در مجلس، وقتی قانونی پیشنهاد می شود، بلافاصله مصوب می شود؟ پیشنهاد را مطرح می کنند، موافقین صحبت می کنند، مخالفین صحبت می کنند. به شور گذاشته می شود، رای می دهند، اگر رای بیاورد، تبدیل به قانون می شود.
هر کسی حرف هایش را میزند و می نویسیم. پس پیشنهاد دهنده همه ما هستیم. بعد در مورد آن حرف می زنیم. نکات مثبت و منفی اش را می گوییم و رای می دهیم. رای دهنده همه ما هستیم. و قوانین را مصوب می کنیم.
چه کسی باید قانون را اجرا کند؟ تک تک ما
کی باید ناظر بر اجرای قانون باشد؟ همه ما
کی باید آن کسی را که قانون شکنی می کند، را ترغیب کند؟ همه ما
همه ما قانون گذار هستیم، ناظر بر اجرای قانون هستیم، موظف به اجرای قانون هستیم. پیگیر اجرای قانون هستیم و ترغیب کننده قانون شکن هستیم.

این قوانین شامل چه چیزهایی می تواند باشد؟

ما در اول گفتیم: این قوانین چه چیزهایی نمی توانند باشند؟
تعیین تکلیف برای هر فرد نمی توانند باشند. شرح وظایف شخصی و مسئولیت های فردی نمی توانند باشند. 
پس این قوانین چه چیزهایی هستند؟ قانون می گذاریم که در این خانه همه ما باید شاد باشیم، قانون می گذاریم که در این خانه همه باید هوای هم را داشته باشیم، حامی هم باشیم و پشت هم باشیم. 
قهر کردن، دعوا کردن، عصبانیت ممنوع است. روزی بیست دقیقه باید دور هم بنشینیم، با هم گپ بزنیم. مهم نیست که چی بگوییم، مهم این است که با هم حرف بزنیم. 
برای حرف مردم زندگی نمی کنیم، برای خوشایند این و آن زندگی نمی کنیم، کاری را انجام می دهیم که می دانیم صحیح است و ما راضی هستیم. مردم هر چه خواهند بگویند. 
هر روز حتما باید دلی را شاد کنیم، همه ما، خانوادگی، با همدیگر باید بنده های خوبی برای خدا باشیم. 
اگر به مهمانی می خواهیم برویم، همه می رویم. اگر نمی رویم، هیچکس نمی رود. بنده نمی آیم، نمی خورم، انجام نمی دهم، میل ندارم، این قانون را نداریم. همه با هم هستیم.یک خانواده ی یک دست و یک پارچه. 

خب، اگر کسی اجرا نکرد چی؟ 

دوست من، مگر اولین بار که خودرو وارد یک کشوری شد و آن کشور قوانین راهنمایی و رانندگی به خاطر ماشین ها وضع کردند، همه اجرا می کردند؟مگر اول همه پشت چراغ قرمز می ایستادند؟ 
قانون باید گذاشته شود و پیگیری کنیم. تا آرام آرام جا بیفتد. تا آرام آرام در آن قانون به ثبات، پایداری و ماندگاری برسیم. 
اگر کسی در خانه قانون را اجرا نکرد چی؟ خیلی ساده است. به جای اینکه غر بزنیم، به جای اینکه بحث کنیم، به جای اینکه بگوییم: شما همیشه قانون شکن هستید، به جای اینکه بگوییم: به خاطر شما ما هیچ وقت به جایی نمی رسیم. با شوخی، یا خنده، با بازی آن قانون را جا می اندازیم. 
فرض کنید: قانون سوم ما، اینکه در خانه ما کسی نباید قهر کند، امشب یک نفر قهر کرده و می گوید: شام نمی خورم، همه می رویم و با انگشت هایمان عدد 3 را نشان می دهیم.
همه می خندیم و 3 لیوان آب را در دستمان می گیریم. می گوییم: می آیی شام بخوری یا این 3 لیوان آب را روی شما بریزیم؟ 3 نفری دست و پایش را می گیریم، کشان کشان او را سمت سفره می آوریم. و آرام آرام کاری می کنیم که این قوانین در زندگی ما جا بیفتند.
زندگی اصلاح می شود یا نمی شود؟
طبیعی است که وقتی قانونی گذاشته می شود، قانون شکن، قانون گریز و انسان هایی وجود داشته باشند که میل به انجام قانون نداشته باشند. اما به این دلیل نمی آییم بگوییم: پس قانون نمی گذاریم. 
یک عده می گویند: این حرف ها در زندگی ما جایی ندارد، کار زندگی ما از این حرف ها گذشته است. شاید اگر بیست سال پیش این حرف را می شنیدیم، می توانستیم کاری کنیم. ای بابا، زندگی ما با این حرف ها اصلاح نمی شود. 
دوست من، زندگی درست می شود اگر فکر کنید، می توانید آن را درست کنید و برای درست کردنش وقت بگذارید. 
زندگی درست نمی شود اگر فکر کنید، نمی توانید کاری برایش کنید، پس برایش زمان هم نمی گذارید. 

سرخس یا بامبو

بزارید یک قصه برایتان بگویم. 
ناامید رفت کنار برکه وسط جنگل، از تلاش های بی نتیجه اش خسته شده بود و فکر می کرد حتی یک روزنه کوچک هم برای تغییر شرایط وجود ندارد. 
پس فریاد کشید: من خسته شدم. جنگل بان پیر صدایش را شنید، اومد گفت: یک نگاهی به دور و برتان بندازید. این سرخس ها را می بینید؟ اینها خیلی زود رشد می کنند و همه جا را می پوشانند. اما، نه خیلی قد می کشند نه عمر طولانی دارند. 
حالا آن جا را نگاه کنید. آن بامبوهای سر به فلک کشیده را ببینید، بامبو وقتی کاشته می شود، تا چهار سال ظاهرا هیچ رشدی ندارد و سال پنجم، رشد معجزه آسا و چشم گیری می کند. 
می دانید در این چهار سال چه اتفاقی می افتد؟ دارد زیر زمین ریشه می دهد و ریشه هایش پیشروی می کنند و محکم می شوند و برای رشد شگفت انگیز سال پنجم بامبو خودشان را آماده می کنند. 
دوست من، دوست دارید سرخس باشید؟ همه جا را بپوشانید، به چشم بیاید، اما دوام نداشته باشید؟ 
یا بامبو باشید؟ ریشه بدهید، زمینه سازی کنید برای رشد عالی که در آینده می توانید شاهد آن باشید؟ 
آن کسی که فکر می کند مسایل زندگی من و امثال من درست نمی شود، کار ما از این کارها گذشته است. باید بداند:
  • مهم نیست کجا هستم
  • چه مشکلاتی دارم؟
مهم اینه که :
  • هنوز هستم
  • به سمت جلو در حرکتم
  • و خدا نیز یاریگر من است
پس آرام آرام زمینه سازی کنید، آرام آرام پی ریزی کنید، تا بتوانید بعدها یک بنای قشنگ و زیبا روی بنای قشنگ زندگی خانوادگی تان بسازید.
 
حالا که با دقت این مقاله را تا انتها مطالعه نمودید؛
اولا،سپاسگزارم به خاطر وقتی که گذاشتید
دوما،پیشنهاد می کنم اولین و دومین کاری را که باید برای برنده شدن در بازی زندگی بکنیم و در مقالات قبلی به تشریح بیان کرده بودیم را مطالعه بفرمایید.
اولین کار:
اصل اقدام به جای انتظار
دومین کار:
برای هم آینه باشیم
  
0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
دکتر زهره واثقی، مشاور و روانشناس خانواده و زوج درمانگر، متخصص در زمینه مشاوره پیش از ازدواج، اختلافات زناشویی،اضطراب، مشاوره تربیت کودک،اختلالات یادگیری کودک و آموزش مهارت های زندگی هستند و با توجه به سوابق زیادی که در زمینه های مختلف درمان گری دارند می توانند بهترین راهکارها و راه حل ها را برای شما ارائه دهند.دکتر زهره واثقی یکی از بهترین روانشناسان در شمال تهران هستند.
روانشناس خانم دکتر زهره واثقی
مقالات منتشر شده:

آخرین نوشته‌ها

تماس با ما

02166703576 - 02122214949
راه های ارتباطی با دکتر زهره واثقی
دسترسی سریع به مقالات
فهرست
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x