همیشه فکر می کنیم عذر خواهی باعث کاهش عزت نفس مان می گردد.در صورتی که حواسمان نیست عذر خواهی به موقع نه تنها شما را کوچک نخواهد کرد، بلکه باعث صمیمیت زندگی و افزایش عشق و علاقه بین زوجین و همچنین سایر اعضای خانواده می گردد.
عذرخواهی یک هنر است
مراحل چهارگانه کاهش صمیمیت
سلام همراهان مهربان، چگونه میتوانیم اعتبارمان را در حساب بانکی رفتاریمان بالاتر ببریم؟
یکی از کارهایی که باید برای اینکه اعتبار ما بالاتر برود، عذر خواهی کردن است. دیگران را ببخش حتی وقتی متاسف نیستند.
گفته می شود، صمیمیت طی چهار مرحله: کم می شود، کم رنگ میشود، تا اینکه کلاً از بین می رود.
بگذارید مراحل چهارگانه کاهش صمیمیت را برایتان نام ببرم و درباره تک تک آنها با هم صحبت کنیم:
مرحله اول: مقاومت
مرحله دوم: آزردگی
مرحله سوم: طرد
و مرحله آخر: سرکوب
مرحله اول : مقاومت
تصور کنید بنده مرتکب اشتباهی شدم، همسرم از اشتباهم آزرده خاطر شده، رنجیده شده است. باید از او عذرخواهی کنم.
همسرم با خودش کلنجار می رود، آیا به شوهرم بگویم که از شما ناراحتم؟
آیا باید به او بگویم که حداقل یک عذرخواهی خشک و خالی میتوانید ازمن بکنید.
ولی زن مقاومت می کند و حرف دلش را به همسرش نمی زند، چرا؟ چون به خودش میگوید:
سری که درد نمیکند را که با دستمال نمی بندند. حالا می خواهید بگویید که از دست شما ناراحتم که او هم بگوید:مگر بنده از دست شما ناراحت نیستم؟
می خواهید گلایه ای کنید و او نیز رگباری از گلایه ها را پشت هم به شما ببارد؟
لذا خانم تصمیم می گیرد که حرف دلش را نزند.
این مقاومت برای نزدن حرف دل، ناشی از رنجش به خاطر اشتباه بنده، باعث می شود که مقداری از هم فاصله بگیریم، باعث می شود که یک مقدار صمیمیت بین ما کم رنگ شود.
دفعه بعد، مجددا اشتباه می کنم و باز هم عذرخواهی نمی کنم. و او هم دوباره با خود کلنجار می رود.
_آیا به او بگویم که ازش ناراحتم؟
_ آیا به او بگویم که کارش باعث آزارم می شود؟
_ و دوباره مقاومت می کند و حرف دلش را نمی زند، چرا؟ چون میگوید:
_ مگر دنبال دردسر می گردی؟
_ حوصله داری که بگویی و یک شر جدیدی به پا شود؟
_ یک داستان جدید برایت بسازد؟
پشت سر هم خطا می کنم و هیچ وقت عذرخواهی نمی کنم. و او پی در پی مقاومت می کند و حرف دلش را به من نمیگوید.وقتی مقاومت ها روی هم تلنبار شوند، وارد مرحله دوم می شویم.
مرحله دوم : کاهش صمیمیت
دومین مرحله از مراحل چهارگانه کاهش صمیمیت است. کاهش صمیمیت یعنی: آزردگی.
حالا از دستم آزرده خاطر است.
خیلی تمایل به حرف زدن با بنده را ندارد.
کمی خود را کنار می کشد.
وقتی که حرف میزند، یک بغضی در حرف هایش است.
و دقیقا وقتی او آزرده خاطر هست، خودش را کنار می کشد.
بنده هم کم رنگ می شوم، احساس آزردگی می کنم که این چه رفتاری است که شما دارید؟ کم کم آزردگی دو سویه شکل می گیرد.
آزردگی دو سویه باعث می شود:
کمتر با هم حرف بزنیم.
کمتر به هم نگاه کنیم.
کمتر به هم محبت کنیم.
کمتر برای هم وقت بگذاریم.
و متاسفانه اتفاقی که می افتد این است که باز هم دورتر از هم میشویم و صمیمیت ما نسبت به هم کمتر و کم رنگتر می شود.
وقتی که زمان آزردگی طولانی می شود، وقتی که آزردگی زمان می برد، یک ماه، دو ماه، سه ماه از دست هم آزرده خاطریم.
پای سفره کاری با هم نداریم، حرفی با هم نمی زنیم، در خانه به هم نگاه نمیکنیم، برای یکدیگر وقت نمی گذاریم، بنده ناراحت، او ناراحت، چه اتفاقی می افتد؟اتوماتیک وارد مرحله سوم می شویم.
مرحله سوم: طرد
حالا بنده او را پس می زنم، او مرا پس می زند، برای سرو غذا پای سفره نمیآیم، او برای خوابیدن به تخت خواب نمی آید، من روی مبل می خوابم.
او می رود به گوشه ای و اشک می ریزد، حالا کاری با هم نداریم. پیامک او را جواب نمی دهم، او هم تلفن مرا پاسخ نمی دهد.
می گویم: با فامیلت رفت و آمد نمی کنم، خانه پدرت نمی آیم، او می گوید: منم خانه پدرت نمی آیم. فکر کردی به خانه فامیل هایت می آیم؟
در مرحله طرد، یک دیوار بلند بین ما کشیده می شود، که هر چه بیشتر وارد این مرحله شویم، این دیوار، بلند و بلندتر می شود.
آنقدر که هرگز همدیگر را نخواهیم دید. آنقدر بین ما فاصله می افتد، آنقدر صمیمیت بین ما می میرد و کم رنگ می شود، که خودمان هم باور نمی کنیم.
انگار دیگر هیچ حرفی برای زدن نداریم. اصلا با هم ارتباطی نداریم. فقط، داریم زیر یک سقف زندگی می کنیم.
وقتی یک مدت از طرد بگذرد، اتوماتیک بدون هیچ اتفاق جدیدی وارد مرحله چهارم می شویم.
مرحله چهارم: سرکوب
حالا بنده او را سرکوب می کنم، او هم مرا سرکوب می کند، نیش می زنم، او هم متلک می گوید، اذیت می کنم، او هم آسیب می زند.
انگار دو دشمن در زیر یک سقف هستیم، انگار باید با هم بجنگیم، انگار باید به هم آسیب بزنیم.
و اینجا صمیمیتی وجود ندارد، آنقدر از هم دور شدیم، آنقدر از هم فاصله گرفتیم، که می شود گفت: زندگی نمی کنیم، مردگی می کنیم.
در حقیقت طلاق عاطفی شکل گرفته است. فقط داریم زیر یک سقف همدیگر را تحمل می کنیم.
عذرخواهی
_ عامل دورر شدن ما از هم چه بوده است؟
_ به چه علت اینقدر از هم عصبانی هستیم؟
_ چه شده که دیگر چشم دیدن هم را نداریم؟
یک اتفاق افتاد، اشتباه کردم و از او عذرخواهی نکردم. او مقاومت کرد و حرف دلش، دلخوری اش و دلگیر بودنش را به من منتقل نکرد.
دیگران را ببخش حتی وقتی متاسف نیستند، اگر همان ابتدا عذرخواهی میکردم، اگر می گفتم: ببخشید، اگر می گفتم: اشتباه کردم، هیچ کدام از این مراحل تا این حد پیش نمی رفت و هیچ کدام از این اتفاق ها نمی افتاد.
دوست من، یادتان باشد، عذرخواهی آدم را کوچک نمی کند، عذرخواهی ما را بزرگ می کند. عذرخواهی یعنی:
یک پاک کن آوردم، می خواهم اشتباهم را پاک کنم.
یعنی: لاک غلط گیر آوردم، می خواهم روی غلطی که انجام دادم بکشم.
یعنی: زندگی مشترک ما، جای علف هرز نیست.