وقتی صحبت از خرابی ماشین میشود، ماشین را به یک مکانیک نشان میدهیم. وقتی که وسیلهای در منزل خراب شود، پیش یک تعمیرکار میبریم. برای سادهترین کارها، دنبال بهترین متخصص میگردیم.
برای ماشینی که احتمالا خیلیها بتوانند درست کنند، به دنبال ماهرترین شخص میگردیم. بهترین فرد، بهترین متخصص، کسی که حتما چند نفر قبلاً پیش او رفته باشند و توصیهاش کرده باشند.
اما چرا وقتی صحبت از بهداشت روان که میشود، فکر میکنیم خودمان با خواندن چند مطلب یا چند تکنیک، خیلی ساده میتوانیم مشکلاتمان را حل کنیم؟
روانکاو بهتر است یا روانشناس ؟ اصلا فرق بین روانشناسی و روانکاوی و روانپزشکی چیست؟
همانطور که برای تعمیر یک ماشین، با خواندن چند کتاب و مجله یا با گوش دادن چند فایل صوتی نمیشود یک تعمیرکار خوب بشویم و سالها تجربه میخواهد، سالها تکنیک میخواهد…
پس با دانستن چند مطلب ساده هم نمیتوانیم کاری برای بهداشت روان خود، یا دیگران انجام دهیم. این دستهای که میخواهند خود درمانی، خود مشاورهای، یا روانشناس ای کنند، جزو دسته خوب گروههای اجتماعیاند.
چون یک گروه اجتماعی بزرگتری وجود دارد که اعتقاد دارند چیزی به اسم بهداشت روان، مشاوره، و یا روان درمانی وجود ندارد و احساس میکنند که حالشان خوب و همه چیز مرتب است و بقیه هستند که مشکل دارند. کنار آمدن با این آدمها به مراتب کار سختتری است.
ولی فرض را بر این میگذاریم که ما از آن دسته از افرادی هستیم که پذیرفتهایم وقتی جسممان مریض میشود، همانطور که سرما میخوریم، همانطور که گلویمان درد میگیرد یا دل درد میشویم و اگر کمی این مشکل ادامه پیدا کند پیش پزشک میرویم.
برای بهداشت روان خود هم این کار را میکنیم یعنی زمانی که از لحاظ روحی و فکری بهم میریزیم، نیاز به مشاوره، روانشناس ، زوج درمانگر، روانشناس خانواده و در مواقع حساستر به روانپزشک نیازمندیم.
وقتی که نیاز به مشاوره پیدا کردیم و تصمیم داریم کاری برای سلامت روان خود انجام دهیم، تازه با یک سری اسامی، اصطلاحات و عنوان مواجه میشویم.
مثلاً فردی میگوید من که پیش روانپزشک نمیروم، من که بیمار روانی نیستم! من فقط پیش روانشناس میروم، یا من یک مشاور دارم.
همه اینها اسمهای مختلفی در مکانهای مختلف و با کارکردهای مختلف و تخصصهای مختلفاند که همه به بهداشت روان برمیگردد.
به این معنی نیست اگر کسی پیش روانپزشک میرود لزوما مشکلی دارد. یا در شرایطی است که باید بستری شود و کسی که پیش روانشناس یا مشاور میرود خیلی باکلاس، خیلیخوب و همه چیز درست است.
هیچ وقت توقع نداشته باش
حس خوبی که به دیگران میدی
پس بگیری
اونا قلب تو رو ندارن
و این واقعیت تلخیه که باید قبولش کنی..!
تفاوت روانپزشک ، روانشناس و روانکاو
به تمام روانپزشکان و روانشناسان، روانکاوها، مشاوران، روانشناس خانواده و مددکارهای اجتماعی میگویند روان درمانگر! این یک اصطلاح کلی برای تمام افرادی است که به نحوی متخصص علم روانشناسی هستند و در زمینه بهداشت روان به افراد کمک میکنند.
روانپزشک
کسی است که غیر از دورههای تخصصی، یک سال کارآموزی میکند، سه سال دیگر آموزشهای تخصصی دیده است. یعنی رزیدنت یک روانشناس بوده، شناخت و تسلط کامل و کافی روی قرصها و داروها دارد و تنها روانشناسی است که در علم روانشناس ای به صورت تخصصی میتواند دارو تجویز کند.
دوره دستیاری یا دوره رزیدنسی (به انگلیسی: Residency) در علوم پزشکی دورهای است عملی و تکمیلی در تحصیلات آموزش عالی که در بسیاری از کشورها پس از اخذ دکترای حرفهای توسط پزشکان گذرانیده میشود. به شخصی که این دوره را میگذراند رزیدنت گفته میشود.
باید بدانید یکسری اختلالات است که حتما برای معالجه احتیاج به دارو دارند. مثلاً اختلالات دو قطبی، یا بیمارانی که بیماری روانی آنها به علت یک عارضه جسمی بوده است.
مثلا شخصی دچار سکته قلبی شده و الان یک مشکل روحی هم برایش پیش آمده، این فرد بهتر است که پیش یک روانپزشک معالجه شود تا داروهای که مصرف میکند با داروهای جسمیاش، همخوانی داشته باشد تا دچار مشکلات جانبی دیگر نشود.
پزشکی که تخصص مغزی میخواند، میشود متخصص مغز و اعصاب یا همان «نورولوژی».
ولی پزشکی که تخصص مشکلات اعصاب و رفتار یا علوم اعصاب و رفتاری، میخواند میشود روانپزشک.
روانشناس
در جهان پیرامون ما اتفاقات بسیار جالبی میافتند. ما در این جهان هرچند ساده و جزیی با صحبت کردن، میتوانیم تاثیری جالب در زندگیمان بگذاریم.
یک روانشناس بیشتر روی درمان، گفتار و رفتار کار میکند. مسلما روانشناس اجازه تجویز دارو ندارد و برای موارد این چنینی نیاز به مشورت با یک روانپزشک دارید.
روانشناس روی مسائلی که از روان ما میجوشد کار میکند. مثلاً اعتمادبنفس یا عزتنفس یا یکسری هیجانات کاذب یا درمان استرس. کمکی که یک روانشناس به مراجعینش میکند، پیش از هرچیز نیاز به همراهی خود بیمار دارد.
روانکاو
نام روانکاوی با نام فروید گره خورده است، فروید عصبشناس برجسته اتریشی، پدر علم روانکاوی است. وی از روی حالتهای بیماران، عوارضی که از آنها میدیده و تجربیات خودش، بیماران روانی را به دستههای مختلفی تقسیم کرده.
درست است که خیلی سال از آن موقع میگذرد و حالا قوانین و فرمولهای جدیدتری برای تشخیص بیماریها و دسته بندی آنها به وجود آمده، ولی خدماتی که فروید برای علم روانشناس ای و روانکاوی انجام داده غیر قابل انکار است.
روانشناس عموما به دلیل تلاش برای نتیجهدهی سریعتر و با تعداد جلسات کمتر خیلی عمیق وارد مشکلات نمیشود، شرایط حال را نگاه میکند و یکسری راهحلها به وجود میآورد و اینها را با کمک خود بیمار پیش میبرد.
اما روانکاوی عمیقتر و نیازمند جلسات طولانیتر است. یعنی علتها، ذهنیتها و عوامل نقاط تاریک ذهن بیمار را بررسی میکند.
عواملی که بهخاطر شرایطی که فرد در گذشته داشته، برخی تجربهها، ترسها، یا هر چیز دیگری که باعث شده فرد نسبت به یک موضوع، شناخت پیدا کند و بعداً نسبت به آن شناخت بتواند تاثیراتی را بگذارد.
روانکاوی روی این شناختها و تاثیرات کار میکند. مثلاً اگر اعتمادبنفسمان پایین است اگر عزتنفسمان پایین است، اگر استرس داریم، اگر از تاریکی میترسیم شاید چند تا مسأله خیلی کوچک در بچگیمان بوده باشد، شاید جای لطمههایی است که خوردهایم، اما خودمان نمیدانیم.
یک روانکاو خوب این نقاط را در ناخودآگاه ما پیدا میکنند و آن را بطور کامل از ریشه حل میکند. گاهی تنها راهحل یک مسأله فقط در این حد است که ما بدانیم از کجا نشأت میگیرد.
وقتی که من بدانم علت ترسم از این است که مثلا اتفاقی برای من در گذشته افتاده، با خاطراتی که در جلسات روانکاوی مرور میشود، با کمک و هدایتی که یک روانکاو خوب به ما میدهد باعث میشود تا مشکلاتی که به آن فکر میکنیم، اما از دیگران قایمش میکنیم، بیرون بریزد، و برای همیشه اصلاح شود.
- شاید برایتان مفید باشد: چطوری بر ترس و اضطراب خود غلبه کنیم؟
درمان های زیستی و غیر زیستی با روانپزشک یا روانشناس
ما دو دسته مشکل در افراد داریم:
۱. مشکلات جسمی
۲. مشکلات روانی
برای آن هم دو دسته درمان داریم:
۱. درمانهای زیستی و جسمی
۲. درمانهای غیر زیستی، رفتاری
استفاده از درمانهای زیستی برای مشکلات جسمانی مانند کلیه، قلب و…
استفاده از درمانهای غیر زیستی و رفتاری مثل شوک، نوروفیدبک برای ذهن و...
روانپزشک حیطه کاریش از درمانهای زیستی است، چون از درمان میآید. چون آناتومی میداند، و داروشناسی میداند، همچنین فیزیولوژی میداند، پس تمام بدن را مجموعه میببیند.
ولی فقط بدن را میتواند ببیند، مثلا خانواده را نمیتواند ببیند! چون خانواده درمانی یا روانشناس ای نخوانده است.
در اینجا دو گروه دیگری وارد میشوند، گروهی که از درمانهای غیر زیستی و دارویی برای مشکلات ذهنی استفاده میکنند. بطور مثال برای افسردگی «چون سروتونین» بدن با مشکل روبرو شده، میتوان فلوکستین مصرف کرد.
وقتی فلوکستین استفاده کردید و رنجتان کم شد، هنوز شادی شما زیاد نشده، حالا احتیاج است تغییرات رفتاری صورت بگیرد. مثلاً ورزش کردن، قطع سیگار، ارتباط خوب با همسر، توکل بیشتر به خدا و…
افراد افسرده افکار منفی دارند، به مشکلاتشان دید منفی دارند و نگاهشان به دنیا منفی است و این یکی از مواردی است که نیاز به روانشناس احساس میشود.
مشاور روی مشکلاتی کار میکند که هنوز در حد تشخیص نرسیده ولی اگر جلویش گرفته نشود شدت آن بسیار میشود و آن تبدیل به بیماری میشود.
گروه آخر استفاده از درمانهای غیردارویی، روانشناس ای سلامت است. مثلاً حملات پرخوری در دیابت، آسم عصبی، سازگاری با فرایند سرطان و…
جمع بندی:
در درمانهای جسمی و زیستی و شیمیایی برای اختلالات روانی، روانپزشک متخصص است.
در درمانهای غیر زیستی و غیر دارویی برای اختلالات روانی، روانشناس متخصص است.
در درمانهای غیر دارویی برای مشکلات جسمی، روانشناس در حوزهی سلامت، متخصص است.
چه موقع پیش روانشناس برویم؟
در مرحله اول ممکن است آگاهی نسبت به یک موضوع نداشته باشیم و صرفا جهت یک آموزش پیش روانشناس برویم.
مثلاً راجع به فرزندپروری، ازدواج، شناخت خود، زوج درمانی، مشاوره خانواده و… در واقع با هدف اینکه چه بکنیم که بهتر زندگی کنیم. در این مورد ما آزاری ندیدیم و زندگی برایمان سخت نیست و دچار آسیب نشدهایم. این مراجعه به روانشناس برای پیشبینی زندگی بهتر است.
اما زمانهایی وجود دارد که گرههای روانی برای ما به وجود میآید. مثل افسردگیها، دل شکستگیها، پرخاشگری، مشکلات در روابط و… یکسری اتفاقات که حالمان را بد میکند و علت آن را نمیدانیم. در این شرایط نیاز ضروری به روانشناس داریم.
یک طیف سومی داریم که به آن اختلال شخصیت، اختلال روانی و… میگویند. مشخصه اصلی آن این است که ارتباط افراد با جهان هستی قطع است و نیاز به درمان، بستری و تشخیصهای تخصصی در روانشناس ای دارند.
اختلالهای شخصیتی مثل اسکیزویید، پارانویید، دوقطبیها، و شیداییها که البته درصد کمی از جمعیت دنیا را تشکیل میدهند.
اما در کل موقعی که نیاز به آموزش داریم یا مشکلی در زندگی برایمان پیش آمده، باید پیش مشاور روانشناس برویم و توجه کنیم کار عمده مشاور روانشناس ، آموزش و مشورتدهی است.
علم روانشناس ای که به روانشناس ای عمومی، روانشناس ای شخصیت، روانشناس ای بالینی، و روانشناسای کودک تقسیم میشوند، بر اختلال، مهارتها، خلقوخو و…کار میکنند و فراموش نکنید روانشناس دارو نمیدهد.
تصور کنید که همه آموزشها را از یک مشاور و روانشناس گرفتهاید ولی اگر هورمونها و خلقوخوی شما مشکل پیدا کند، باید روانپزشک شما را ببیند. در چنین مواردی روانشناس و روانپزشک لازم و ملزوم هم هستند.
چه زمانی نیاز به روانپزشک داریم؟
زمانی که هر ترفند و هر تکنیکی را که روانشناس در اختیار ما گذاشته، برای بهتر شدن خود انجام دادهایم ولی اثر گذار نیست، مثلا گریههای بیدلیل قطع نمیشود، افکار منفی قطع نمیشود، تمایل به مصرف مواد قطع نمیشود. اینجا نیاز به روانپزشک داریم که اراده ما را کنترل کند.
استفاده از دارو معمولاً فرد را در بازهی زمانی سه هفته به تعادل میرساند. اصلا سرخود نباید از دارو اجتناب کرد و یا قطع نمود!
طیفی از حیطه روانشناس ای وجود دارد که به آنها مددکار گفته میشود. آنها به معضلات اجتماعی میپردازند مثلاً فقر، آسیب کودکان، طلاق و… در روانشناس ای باید اطلاعات خود را بالا برد و رویکرد خود را انتخاب کرد.
یکی از رویکردهای درمان، گروه درمانی است. بطور مثال عضوی از گروه تجربهای را بیان میکند که حتی شاید سواد روانشناس ای هم نداشته باشد، اما تاثیرگذارتر از چندین ساعت رواندرمانی است.
چند جلسه به روان درمانی نیاز است؟
برای کودک و نوجوان ۳۰ الی ۳۵ دقیقه
برای بزرگسال 45 دقیقه
برای زوج ۸۰ دقیقه
بیشتر از این زمان بهتر است جلسه را در روزهای دیگر ادامه داد تا تجربه بهتری به همراه داشته باشد. اما همه اینها بستگی دارد که شما برای چه موضوعی آمدید؟ برای درمان؟ برای آموزش؟ برای تراپی؟ یا نیاز به تراپیهای عمیق دارید؟
پیش روانشناس آقا برویم یا خانم؟
دوست عزیز، علم و دانش در یک متخصص مهم است، نه جنسیت و سن. پس مهم خود علم رواشناس ای است که در تخصصها و پژوهشها وجود دارد. به این نکته هم توجه کنید که همه ما انسان هستیم و هر یک خصلتها، زبان بدن، و تفاوتهای دیگری داریم.
در آخر ویژگیها و شرایط منحصر به فرد ماست که مشخص میکند در چه زمان به روانشناس مراجعه کنیم. هر زمان شرایط و معضلاتی که در آن قرار گرفتهایم را جدی بگیریم، بعد از آن با کمک روانشناس میتوانیم بیشترین کمک را به بهبود کیفیت زندگی و بهداشت روانیمان بکنیم.